برای رفع سردرد – یاخود نماز آیات والخ... یا مثلاً وقتی میکرب وبا و طاعون شناخته شد این دو بیماری از صورت در بلای آسمانی تنزل کردند و همدوش اسهال تابستانه نشستند. و مهمتر ازینها آنکه وقتی تأثیر عوامل ماوراء طبیعی در «سرنوشت» (یعنی که سرگذشت) آدمی رد شد یا به تردید واگذار شد؛ آن قسمت از تأسیسات سیاسی و اخلاقی و مذهبی که خود را در سایهٔ ماوراء طبیعت به نوعی اقتدار رساندهاند یا میرسانند – نیز بیاعتبار خواهد شد. یعنی که روشنفکری حوزهای با دورهای است که در آن «ظل اللّه» بودن یا «آیة اللّه» بودن معنائی نخواهد داشت[۱].
۲) روشنفکر کیست؟
با این مقدمات اکنون میتوان نظر داد که آدمی وقتی از بند قضا و قدر رست و مهار زندگی خود را بدست گرفت و در سرگذشت خود و همنوعان خود مؤثر شد پا به دایرهٔ روشنفکری گذاشته. و اگر روشنفکری را تا حدودی آزاداندیشی معنی کردهاند نیز به همین دلیل است که روشنفکر – آزاد از قید تعصب یا تحجر مذاهب و نیز آزاد از تحکم و سلطهٔ قدرتهای روز – خود را مسئول زندگی خود و دیگران میداند نه لوح ازل و قلم تقدیر را، بسیار واضح مینماید اگر در همین جا تذکر داده بشود که چنین نوع برخوردی یا جهانبینی و بینشی با امور زندگی، هم «وظیفه» است و هم «کار» است و هم «حق»، برای عدهای مخصوص – اگر نگویم برگزیده – از هر اجتماع که در درجهٔ اول دربند حوائج ابتدائی زندگی نیستند و در رفاه نسبی مختصری که
- ↑ مراجعه بفرمائید به «خسی در میقات». به همین قلم، انتشارات نیل.