متنی نداشتهاند. شاید با میرزا آقاخان کرمانی و گردانندگان «صور اسرافیل» و نیز با منشأت ملکم خان بود که این تعبیر سر قلم آمد که حرف و سخن تازهای در سیاست و اجتماعیات داشتند و بیشتر توجهشان به پیشوایان قرن هجدهم فرانسه بود که خود را Les Eclairés (روشن شدگان) و دورهٔ خود را قرن روشنائی = Siecle de la lumierè مینامیدند. و من در «غربزدگی» بسرعت نشان دادهام که همین سنگ اول بنا بود که کج گذاشته شد.[۱] اگر پیشوایان فکری آن دوره در فرانسه خود را چنین نامیدند شاید به این علت بود که دنیای تاریک قرون وسطائی اروپا را که زیر سلطهٔ تحجر مسیحیت بود پشت سر گذاشته بودند. و شاید به تعبیر این بود که به مقدماتی از علوم دست یافته بودند یا به هنر؛
که موضوع دایرةالمعارفش میکردند. و شاید چون دورهٔ « نوزائی = رنسانس» را گذرانده بودند و به هزار تعبیر دیگر. اما معلوم نیست پیشوای فکری صدر مشروطه به چه تعبیر حتی در نامگذاریها ازیشان تقلید میکرد؟ آیا «رنسانس» را در هنر گذرانده بود؟ یا «دایرة - المعارف» نوشته بود؟... این بحثی است که به جای خود خواهد آمد. فعلاً به این مطلب بپردازم که در دنبال همین تعبیر «منورالفکر» بود که «تنویر افکار» شد سرلوحهٔ برنامهٔ مطبوعات و فرهنگ دوران مشروطه تا اوائل دورهٔ بیست ساله. و بعد هم که «پرورش افکار» دورهٔ بیست ساله پیش آمد (و آیا نه با ارتباطی با همین منورالفکری و تنویر افکار؟ یا به عنوان جانشین هدایت شده و تبلیغاتی آن؟) و لغتسازی فرهنگستان
- ↑ مراجعه کنید به صفحه ۳۳ به بعد دفتر «غربزدگی». دفتری که بعجله چاپ شد و مخفیانه پخش گردید و دربارهاش بیشتر «هو» زدند تا نقدی، و بده بستانی ، و جوابی به ایجاد شعوری؛ که تنها دعوی آن دفتر بود.