برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۴)
– ۱۲ –

بتواند از عهده هزینه‌های خودش بربیاید و شاید هم باید بتواند استفاده بکند. و در نتیجه دکتر برزگر و همکارانش را از سرکار برداشتم و دکتر مولوی را با گروه تازه‌ای سرکار گذاشتم.

س – کدام دکتر مولوی؟

ج – محمد علی مولوی که پس از انقلاب زمان بازرگان رئیس بانک مرکزی ایران شد. در ضمن احساس میکردم که به کسی احتیاج دارم که از نزدیک بتواند کارهای دفتری مرا بخوبی انجام بدهد و به توصیه دکتر احسان نراقی ایرج علومی را برای این کار انتخاب کردم. این جوان را از زمان شورای عالی اقتصاد میشناختم و همیشه از دوندگی و فعالیتش خوشم میآمد اما آشنائی خیلی زیادی با او نداشتم. ولی توضیحات احسان نراقی برای من رویهمرفته قانع کننده بود و بهرحال به آزمایشش می‌ارزید. البته هیچوقت هم از این انتخاب خودم پشیمان نشدم و این شخص یکی از شریف‌ترین و عزیزترین همکاران من شد. و حتی وقتی هم که وزارت اقتصاد را ترک کردم با من به دانشگاه آمد. البته در شغل دیگری. همراه با این جریانات مملکت در حال یک تحول عظیمی بود، روحانیون با همدستی گروهی از بزرگ مالکین با اصلاحات ارضی سخت مخالفت میکردند. در جنوب ایران رؤسای ایلات جنوب بویراحمد ممسنی و قشقائی شروع به آغاز شورشی را کرده بودند در واقع. خشکسالی بسیار شدید فارس در آن سال هم این نارضائی را بیشتر کرده بود. در اینجا میان پرانتز باید بگویم که فارس بارندگی بسیار نامنظمی دارد. متوسط بارندگی‌اش بیش از دو برابر منطقه تهران است. بنابراین قاعدتاً میبایستی منطقه پرآب به حساب بیاید. ولی یک سال ممکن است یک متر بارندگی بشود و سال بعد پنج سانتیمتر. و آن سال از آن سالهایی بود که خشکسالی شدید بود و در نتیجه آن ایلات مقداری زیادی از گوسفندهایشان از تشنگی و بی‌علفی مرده بود و همه اینها در زمانی که اصلاحات ارضی هم میبایست در مملکت بشود دست به دست هم داده بود و بهانه خوبی برای آغاز شورش بود. من زیاد به این کارها وارد نبودم و اطلاعی که داشتم فقط در