کلفتی را در برابر من گذاشت و گفت که این پرونده منتظر امضای وزیر وقت است و خیلی عجله هست ... خیلی عجله درباره این امضاء است. این پرونده مربوط بود به تأسیس شرکت کارخانجات که پیرو رفراندوم شش بهمن میبایست تشکیل بشود و بعد هم سهامش به مردم و به مالکانی که زمینهایشان تقسیم شده بود فروخته بشود. من هم دیدم که وقت چندانی برای مطالعه این پرونده ندارم و بهرحال فرصتی که در خوبی و بدیاش حرف بزنم به هیچ صورت نیست. بنابراین خیلی راحت زیر چیزی را که نمیدانستم دقیقاً چیست و فقط توضیح بسیار کوتاهی معاونان وزارتخانه وزارت صنایع و معادن به من دادند امضاء کردم. پس از آن نزد نخستوزیر وقت آقای علم رفتم و به ایشان اطلاع دادم که طبق توافقی که در همان آغاز کار با هم کرده بودیم معاونان وزارت بازرگانی را از کار برکنار کردم و نام معاونان تازهای که در خاطرم بود به او دادم و اضافه کردم که در وزارت صنایع و معادن هیچگونه تغییری نخواهم داد چون هنوز آشنائی کافی به کار وزارتخانه ندارم. او هم نه آن روز بلکه تمام مدتی که نخستوزیر بود روی قولش ایستاد و هیچگاه برخلاف آن رفتار نکرد. و بنابراین آن دستبازی من در کارها محترم شمرده شد. همانطور که پیشتر اشاره کردم، کار بسیار فوری که در پیش داشتیم کنفرانس اقتصادی بود که من حتی درست نمیدانستم به چه دلیل تشکیل شده. و وقتی هم که مطالعه کردم که این افراد را به چه خاطر جمع میکنیم به این نتیجه رسیدم رویهمرفته که دلیلش رکود اقتصادی مملکت و لازمه گردهمآئی برای بحث درباره وضع روز و تشویق مردم و بخش خصوصی به فعالیت بیشتر بود. البته تعجب خواهید کرد که این حرف خیلی کلی است، ولی از این بیشتر هم تجزیه و تحلیلی درباره این کنفرانس واقعاً نشده بود. بعداً متوجه شدم که دلیل دیگری هم که این کنفرانس را تشکیل دادند اینست که تا حدودی وزنهای است در برابر کنفرانسی که برای رفورم ارضی در ماه بهمن تشکیل شده بود باشد. به این معنی که از یک سو فقط ارسنجانی کنفرانستشکیلدهنده مملکت نباشد. و از طرف دیگر به طبقه بازرگان و صاحب صنعت هم توجهای شده باشد و تصور نکنند که
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۶۶
ظاهر