برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۵۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۳)
– ۶ –

گمرگ و وزارت بازرگانی که یکی شده بود همه‌ی این دستگاه آنجا بود، قسمت عمده‌اش گمرک بود و یک مقدارش هم بازرگانی بود.

س – آنجائی که وزارت اقتصاد بود یادم هست.

ج – نه آنطرف آخه وزارت اقتصاد همیشه بود. بعد وزارت صنایع در جنوب وزارت دادگستری و روبروی ارک در واقع میشد و شمالی آن مسجد ارک و ابنها این دو ساختمانی بود که مال وزارتخانه بود. آنجا رفتم.

س – دربان میشناخت؟ متوجه شد که وزیر آمده است؟

ج – آن دربان را من بخاطر این کارهائی که این چند سال روی مسائل اقتصادی که کار داشتم خیلی خوب میشناختمش و او هم مثل بچه با من رفتار میکرد و هیچوقت هم مرا جدی بعنوان وزیر نگرفت تا آخرهم .. و خیلی هم لذت میبرد که من هستم. شخصی بود بنام سید هاشم خان که خیلی هم دوستش داشتم. با خیلی از آنها آشنا بودم اصلاً معاونان وزارتخانه و غیره را بخاطر کارهای اتاق بازرگانی و غیره همه‌شان را خیلی خوب می شناختم و بهمین دلیل هم میدانستم اینها را باید عوضشان بکنم. این بود که وقتی رفتم آنجا از فیروزیان با اینکه در فرانسه دوست من بود با یک انضباط و دیسیپلینی رفتار کرد که انگار من یک سی سال سنم از او بیشتر است و میبایست هم وزیر شده باشم و هیچگونه این آدم از خودش ناراحتی نشان نداد و واقعاً یک بزرگواری غیرعادی از خودش نشان داد. از او خواهش کردم که از مدیرکل‌ها و روسای ادارات و از معاونان وزارتخانه خواهش بکند که همه‌شان جمع بشوند که من با آنها آشنا بشوم. و اینها همه‌شان توی سالن آنجا جمع شدند و منهم، در حدود سی چهل نفر بودند، با آنها صحبت کردم، البته خیلی از آنها را نمی‌شناختم. سازمانهای مختلفی هم بود چون وزارت بازرگانی بود، گمرک بود سازمان کشتیرانی بود، شرکت فرش، شرکت معاملات خارجی، خلاصه یک تعدادی از آنها بودند که اینها همه‌شان جمع شدند ...

س – هر دو وزارتخانه آمدند یا فعلاً اینها بازرگانی هستند؟

ج – نه فقط بازرگانی چون به آنها سپرده بودم که نیایند چون میدانستم که خیلی شلوغ