برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۵۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۳)
– ۴ –

باشد نداشت. و گویا اعلیحضرت هم یک مقدار متوجه نوع کارهای اینها بود و میخواست هر دو تای آنها را برکنار کند. اما چرا دنبال من آمدند؟ مدتی بود که پیش از جریان شش بهمن و وقتی که میخواستنداین رفورمها را بکنند بفکر این افتاده بودند که میبایست ما بدنبال جوانها و خون تازه و غیره بگردیم. بنابراین دنبال جوانها میگشتند. این یک مقدار حوزه کار را محدودتر میکرد. باقیش را من نمیدانم حدسی هم که میزنم ممکن است که صحت نداشته باشد. فکر میکنم اینکه یکنفری مثلاً یک شرایطی داشته باشد که ملی بوده و احساسات ناسیونالیستی شدیدی داشته و بعد هم آمریکا درس نخوانده یکنفر خارج از آن گروهی که اصل ۴ به سازمان اداری ایران داده بود و بالا آمده بودند یکنفر را بیاورند که کاملاً نشان بدهند که این با وضع رفورم ارضی و غیره میخورد. این بود که بدنبال یک آدمی با این مشخصات بودند و اسم من بمیان آمده بود، و تصور هم میکنم که از تفضلی پرسیده بودند که توی شاگردهائی که در فرانسه میشناخته بعنوان سرپرست دانشجویان کسی را می‌شناخته که مثلاً این شرایط را داشته باشد، و او اسم مرا برده بود برای اینکه زمان خود او بود که من تحصیلاتم را تمام کردم و ایران که آمده بود با هم گاهی وقتی تماس داشتیم و خانه‌اش میرفتم شام میخوردم ولی خیلی کم یعنی سالی دو بار و در همین حد. این بود که مرا انتخاب کردند.

س – شما آنوقت که سر کار رفتید روز اولش یادتان هست که چه طوری بود؟

ج – هیچوقت یادم نخواهد رفت.

س – همیشه این مسئله برایم مطرح بود که خوب یک کسی که برای اولین بار سر یک کار بزرگی میرود اصلاً از کجا شروع میکند؟

ج – شروع کردنش را هم برای شما از مسخره‌ترین چیزها میگویم. یکی دو هفته پیش از اینکه من وزیر بشوم در یک جائی نشسته بودیم و صحبت میکردیم و یکنفری که معاون پیشین وزارت بازرگانی بود و آدم خوش مزه‌ای هم بود داشت صحبت میکرد که وقتی آدم وزیر میشود چطوری باید سر کار برود. بمن گفت که آقا من میخواهم چیزهائی را بتو یاد بدهم که اگر