کلاهبرداری که میخواست برای شاه لباس بدوزد میاندازد که عاقبت آن شاه سادهلوح را لخت روانه خیابان کرد و تنها کسی که جرأت کرد فریاد بکند که این مرد لخت است یک کودکی بود که واقعیات را آنچنان که بود میدید نه آنچنان که در ذهن خودش تلاش میکرد تصور بکند. امیدوارم از این ببعد چشمم را بازتر بکنم و واقعبینتر باشم. ولی بهر حال در
س – روی آن جلسات میتوانید چند کلمه بگوئید که علیاحضرت چه میگفت. این افراد در چه زمینهای صحبت میشد.
ج – همه صحبت این را میکردیم که باید یک اصلاحاتی بشود روحیه مردم بهتر بشود و خلاصه تمام حرفهائی که میزدیم پرت و پلا بود و همه آسپیرینهائی را پیشنهاد میکردیم که اگر یک سال پیش از آن انجام میدادیم بعنوان اصلاحات درخشان سیاسی ممکن بود تلقی بشود. ولی ما در شرایطی صحبت میکردیم که برای این حرفها دیر بود. فرض کنید اینکه برای بنیاد پهلوی بجای شریف امامی باید مرد خوشنامی را گذاشت. یا اینکه زمینهایی را که والاحضرت غلامرضا در ساوه از وزارت منابع طبیعی گرفته بود و شروع به فروش آنها کرده بود باید به صاحبان اصلی آن زمینها پس داد. دیگر فرصت برای اینگونه کارها نبود.
س – در مورد دستگیری این وزراء در آن جلسه اظهارنظری تصمیمی گرفته شد؟
ج – در هنگامی که من به آن جلسهها رفتم این دستگیریها شروع شده بود و تنها کاری که من کردم در یکی دو جلسه به اطلاع آنها رساندم که این کار تف سربالاست و باعث تقویت روحیه مردم نخواهد شد. و همچنین در چند روزنامه شروع به بدگوئی از بعضی از شریفترین خدمتگزاران دولت مانند محمد یگانه شده بود که آنها را من بعرض علیاحضرت رساندم و به ایشان گفتم باید جلوی یک چنین رفتاری را گرفت. ولی احساس میکردم که خارج از آن جلسه سطحی هفتگی با بعضی از این کسانی که در این جلسه هم حضور دارند افکار احمقانهای را ارائه کردند و متأسفانه درباریان دستپاچه هم این حرفها را قبول کردند و بنابراین یک اشتباهات بسیار جبرانناپذیری