به سود رسیدهایم و برای اولین بار من به پولهائی دسترسی پیدا کردم که تا آنموقع در عمرم ندیده بودم و برایم تازگی داشت. وقتی کار بپایان رسید میزان سودی که نصیب من میشد و از آن استفاده کردم بیش از پنج یا شش میلیون تومان بود. بعبارت دیگر با اینکه ما این مناقصه را برده بودیم و کار را به دو سوم قیمت فرنگیها انجام داده بودیم، ولی خود ما هم نزدیک به دو میلیون دلار سود کرده بودیم که بین سه گروه یعنی شرکت زیماگ، شرکت اخگر و من تقسیم میشد. آنها هم از این کار خیلی راضی بودند چون خودشان قبول داشتند اگر آشنائی من نبود و اگر فشار من و نحوه استدلال من نبود، نه آنها علاقه زیادی بخرج میدادند در این کار شرکت بکنند، نه اینکه بلد بودند چه شکلی باید این مسئله را بعرض شاه رساند. البته در آن سالها بهرحال کار مقاطعهکاری کار خوبی بود چون کارها در کشور در حال توسعه بود و سخت احتیاج داشتند به هر کسی که مختصر دانش فنی داشته باشد. بموازات این امر البته دوستان من در دولت و سازمان برنامه هم پیشنهاد کردند که من یک دستگاه مشاوره اقتصادی تشکیل بدهم و آنها از خدمات من برای تهیه برنامههای اقتصادی استفاده بکنند ولی من به آنها گفتم بهیچوجه علاقهای به تماس با دستگاههای دولتی ندارم. حتی خاطرم هست که دو بار لیلیینتال به ایران آمد و از راه مهدی سمیعی با من آشنا شد و بسیار اصرار کرد که شرکت مختلطی با او که نام شرکت آمریکائی آنها خاطرم نیست Development Resources است یا چیزی شبیه این.
س – (؟)
ج – تشکیل بدهیم. ولی من هرگز قبول نکردم و به او هم گفتم که هدف من درآوردن پول است ولی بصورت مشروط. و یکی از این شرطها اینستکه نمیخواهم مستقیم سرکار با دستگاههای دولتی داشته باشم. خواهید گفت در شرکت نفت هم بهرحال با دستگاههای دولتی سروکار داشتیم. ولی آنجا بصورت مقاطعهکار انجام وظیفه میکردیم. در حالیکه اگر میخواستم مشاور اقتصادی برای سازمان برنامه یا دستگاههای دیگر باشم باید خودم بدنبال کار میرفتم و خودم از طرحها دفاع میکردم و این نوع آلودگی را از نظر