بپذیرد و بعد هم اگر هم از شرکتهای خارجی دعوت میشود اجازه بدهند که ما هم در این مناقصه شرکت کنیم و به ایشان اطمینان دادم که اگر با این درخواست موافقت بشود هزینه انجام این کار برای دولت بسیار کمتر از رقمی است که اکنون مورد توافق میان شرکت آلمانی و مقامات نفتی قرار گرفته است. اعلیحضرت پس از خواندن این نامه سخت برآشفته میشوند و البته احساس میکنم مایل بودند با همه سردی که در رابطه ما وجود داشت به درخواست من هم پاسخ مثبتی بدهند چون اصولاً عادت ایشان این بود که هر کسی که از کار برکنار میشد نمیبایست بصورت یاغی و ناراضی مطلق در بیاید. بنا بر این از راه دفتر مخصوص به دکتر اقبال ابلاغ میشود که کنسرسیوم اخگر-زیماگ از لیست سیاه شرکت نفت بیرون بیاید و کار نصب تلمبهخانههای شاهلوله گاز بصورت مناقصه و با دعوت از شرکتهای فرنگی و ایرانی انجام بپذیرد. اقبال بخاطر انتریکهای سلجوقی و بدون اینکه آگاه باشد من نامهای در این باره نوشتهام گویا سعی کرده بود مخالفتی بکند ولی با تغیر و عصبانی شدن شاه روبرو شده بود و آقای معینیان برای دلگرمی میگفتند اعلیحضرت هیچ تردید ندارند که مطالبی را که شما بعرضشان رساندید صحت دارد و بنابراین با کمال میل مایل هستند که در این زمینه اقدام کنند. به ایشن ترتیب اقبال ناچار شد به سلجوقی نتیجه را ابلاغ بکند و ما در آن مناقصه شرکت بکنیم. در این ضمن یک داستان دیگری هم پیش آمد که خیلی مفصل است و وارد بحثش نمیخواهم بشوم ولی بهر تقدیر قرار بود لولهکشی در ایران انجام بپذیرد و سلجوقی توافقهائی با یک شرکت خارجی کرده بود که این کار را به قیمت هنگفتی به آنها بدهد و جریان امر و رشوهگیری سلجوقی برملا شد و در نتیجه او را از کار برکنار کردند و شخص دیگری بنام رمضاننیا را بجای او سر کار آوردند. در این ماهها کار مناقصه انجام یافت و خوشبختانه با آشنایی که شریکان من داشتند ما توانستیم با دادن پیشنهادی بمبلغ حدود تصور میکنم سیزده و نیم میلیون دلار این مناقصه را ببریم. بنابراین چنانکه ملاحظه میفرمائید تقریباً توانستیم این کار را با دو سوم قیمت خارجیها انجام بدهیم. این کار در عرضی نزدیک به دو سال انجام شد و تدریجاً شرکای من به من اطلاع دادند که