برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۰۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۷)
– ۱۱ –

هم بی‌سابقه نیست. برای من اینکه کشورهای دیگر چه میکنند مطرح نبود، ولی میدانستم استقرار پلیس در دانشگاه نه فقط زننده و خلاف شأن مؤسسه آموزش عالیست بلکه از نظر آینده مملکت هم چنین کاری را به مصلحت نمیدانستم و معتقد بودم دانشجویان پس از مدتی آنچنان پلیس را عاجز خواهند کرد که ناچار خواهد شد از محوطه دانشگاه بیرون برود. و بهر حال باید میان دانشگاه و سربازخانه تفاوتی باشد. در کمیسیون‌هائی که برای تهیه قطعنامه کنفرانسی رامسر تشکیل شده از چند نفر از روسای دانشگاهها از جمله دکتر امین و من هم دعوت شد که در کمیسیون مربوط به استقرار پلیس در دانشگاه شرکت بکنیم و ما دو نفر صریحاً گفتیم که با چنین عملی مخالف هستیم و حاضر نیستیم در چنین کمیسیونی حضور داشته باشیم. و اگر هم در کنفرانس رسمی در حضور اعلیحضرت سئوالی بشود حاضریم مخالفت خود را از نو ابراز داریم. این امر مورد تعجب وزیر وقت علوم حسین کاظم‌زاده که مردیست ضعیف با قدرت فکری متوسط، قرار گرفت. و تصور میکنم هویدا هم در آنجا حاضر بود و او هم از طرز رفتار امین و من اظهار تعجب کرد. ولی در همانجا نهاوندی رئیس وقت دانشگاه شیراز و پویان رئیس دانشگاه ملی بخصوص تظاهر زیادی بخرج دادند و به نخست وزیر اطمینان دادند که آنها این کار را به مصلحت کشور تشخیص میدهند و خیال ایشان آسوده باشد. و این دو نفر با کمک همکاران دانشگاهی‌شان ترتیبی خواهند داد که این قطعنامه بصورتی که باید تهیه بشود. و بهرحال با هرگونه سستی در کارهای دانشگاهی میبایست مخالفت کرد. و خاطرم هست وقتی جلسه رسمی در حضور اعلیحضرت تشکیل شد اعلیحضرت بتحقیق از مخالفت امین و من آگاه بودند ولی بروی خودشان نیاوردند و برگشتند و پرسیدند، "خوب این قطعنامه‌ای را که درباره استقرار پلیس دانشگاه قرار بود تهیه بشود چه کسانی تهیه کرده‌اند؟" و پویان و نهاوندی دو متملق بی‌پرنسیب خوش‌خدمت از جا پریدند و با لبخند به شاهنشاه فهماندند که آن دو نفر این خدمت بزرگ چشمگیر را انجام داده‌اند. و اعلیحضرت هم با سر از آنها تقدیر کردند. بهر حال وضع چنین بود، جا برای متملقان و بی‌شخصیت‌ها بود