برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۷)
– ۷ –

یکی دیگر از گرفتاریهائی که در سال

س – اعتصاب بالاخره چه جوری تمام شد؟

ج – این اعتصابات حالا بهرحال به یک صورتی با سازشکاری یا اینکه ما کوتاه بیائیم و عقب‌نشینی‌هائی بکنیم یا بهر صورتی خاتمه مییافت. ولی نکته‌ای را که میخواهم بگویم اینستکه امکان کار درست نداشتیم واقعاً. روزی نصیری رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور به من تلفن کرد و گفت که اعلیحضرت دستور دادند که او به ملاقات من بیاید و مطالبی را به اطلاع من برساند. و من به او توصیه کردم که بمنزل من بیاید که آزادتر باشیم برای بحث. و در این جلسه او به من گفت که "من باید به شما اطلاع بدهم که این تظاهراتی که در دانشگاه تهران و مؤسسات دیگر آموزش عالی میشود ریشه‌های عمیقی دارد و گروههائی تصمیم گرفتند که دست به فعالیت‌های چریکی در کوهستان‌های ایران بزنند و سپس هم اینگونه فعالیت‌ها را به شهرها گسترش بدهند. و ما اطلاع داریم که یک عده از اینها در قسمت‌هائی از کوهستانهای گیلان میخواهند دور هم جمع بشوند و اولین پایگاه چریکی را ایجاد بکنند. و من خواستم که شما در جریان باشید و با توجه به حساسیت این امر درباره تظاهراتی که در داخل دانشگاه میشود تصمیم بگیرید." البته داشتن اطلاع از این امر برای من بسیار جالب بود ولی متوجه شدم که اعلیحضرت و نصیری از من توقعی دارند که از عهده من بر نمیآید. زیرا شاید منظور آنها این بود که از این پس قبول کنم که بر اساس فهرستی که ساواک از اخلالگران به من میدهد دست به بیرون کردن دانشجویان بزنم و من بهیچوجه چنین قصدی را نداشتم و در اعتقاد خود باقی بودم که فقط در صورت ثبوت اخلال برنامه‌های آموزشی من میتوانم دانشجوئی را تنبیه بکنم و لاغیر. و برای من هر نوع مقام دیگری صلاحیتی نداشت که ترتیبی بدهد که من دانشجوئی را صرفاً اعتقاد حرف آنها بیرون کنم. بعداً هم در عمل به من ثابت شد که اطلاع این دستگاههای امنیتی در حد دانشجویانی بود که خودشان هم نمیدانستند چه کسانی آنها را بر میانگیزد و بعبارت دیگر بیرون کردن چند نفر کوچکترین تأثیری