برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۶)
– ۱۳ –

بدهند. بهمراه اینها من با دانشجویان تماس خیلی زیادی داشتم. عادت داشتم ساعت‌های زیادی در محوطه دانشگاه تهران قدم بزنم و بعضی از کسانی که با من ملاقات داشتند در ضمن همین قدم زدن حرفهای خودشان را به من بگویند که در ضمن هم من دانشجویان را ببینم هم آنها مرا ببینند. و گاهی هم میایستادم و با آنها صحبت میکردم. و به این ترتیب پس از چند ماهی توانستم در هر دانشکده دست کم چند نفر از دانشجویان را به اسم صدا بکنم و این در روحیه بقیه دانشجویان فوق‌العاده مؤثر بود و با اینکه در مرحله اول یک نوع سوءظنی من در آنها نسبت به هر نوع گفت و شنودی با هر مسئول دانشگاهی میدیدم. ولی پس از مدتی متوجه شدند که واقعاً من علاقه دارم که با آنها گفتگو بکنم و درددل آنها را هم گوش بکنم. البته حرفهای آنها در بسیاری از موارد خیلی بیربط بود و رویهمرفته باید بگویم که بخاطر این محیط خفقان‌آور سیاسی که در کشور وجود داشت همه دولتها کوشش کرده بودند که تا آنجائی که میتوانند کاری بکنند که این دانشجوها ساکت باشند و شلوغ نکنند و به آنها در واقع به نحوی رشوه داده بودند و آنها را خیلی لوس تربیت کرده بودند. بعنوان نمونه چند نفری را که از دوستان من بودند و به نظام وظیفه رفته بودند و تحصیلات خودشان را در خارج از ایران انجام داده بودند به من میگفتند که در دوران انجام خدمت وظیفه عمومی‌شان متوجه شده بودند که آنهایی که از دانشگاه ایران دیپلم گرفته‌اند بسیار در سربازخانه افراد قرقرو و متوقعی بودند. ولی همه آنهائی که در خارج تحصیل کرده بودند معتقد بودند که شرایطی که برای آنها در سربازخانه ترتیب داده شده بسیار خوب و بیش از حد انتظاری است که میتوانستند داشته باشند و تصور نمیکردند حتی در اروپا هم چنین تسهیلاتی را برای اینگونه افراد وظیفه فراهم کرده باشند. و من این نکته را تأئید میکنم و معتقد هستم که بخاطر این دلائلی که گفتم دانشجویان ما در خیلی از موارد پرتوقع و لوس بودند. ولی این دلیل نمیشد که من در میان آنها نباشم و سعی نکنم با آنها گفت و شنود داشته باشم واحیاناً بتوانم ترتیب بدهم که به دردهای واقعی آنها هم برسم. چرا که در میان