انبارها پیدا شد که هیچکس تصور وجود آنها را نمیکرد. موتور سیکلتهای فراوانی در انبار دانشکده حقوق پیدا شد. نوعی پنبه برای کارهای دندانپزشکی در یکی از انبارها پیدا کردیم که بیش از احتیاج ۹ سال دانشکده دندانپزشکی بود و از این نوع موارد مسخره. ولی همین ارزیابیها و جمع کارها خوب خیلی به ما کمک میکرد. کار دیگری که کردیم این بود که حسابهای متعدد و گوناگونی که دانشگاه تهران داشت اینها را یکی کردیم و در این میان متوجه شدیم که دانشگاه سالیان دراز مقداری پول داشته که هیچوقت به اینها دست نزده، واگر اشتباه نکنم بیش از یک میلیون تومان پول در همان هفتههای اول پیدا کردیم که برای سالیان چندی بلااستفاده مانده بود و فوراً ما آنها را به کار همین تغییراتی که میخواستیم بدهیم بردیم. و داستانش به این صورت بود که بعضی از کسانی که روزی در دانشگاه تهران استاد بودند بخاطر شغلی که در دولت یا در سازمانهای وابسته به دولت پیدا کرده بودند از کار دانشگاهی کنار رفته بودند ولی کارگزینی غفلت کرده بود و این نکته را به دفتر بودجه و حسابداری اطلاع نداده بود. در نتیجه حسابداری سر هر ماه حقوق این اشخاص را به حساب مربوط میریخت و بدیهی است که این اشخاص هیچوقت از این حساب بهرهبرداری نمیکردند چون دریافت دو حقوقی از دولت مخالف مقررات بود. و این پولها در عرض چند سال جمع شده بود به مبلغی بالاتر از یک میلیون رسیده بود که ما از آن استفاده کردم و بهر حال با اینطور شناسائیها ما توانستیم تدریجاً یک حرکتی به کارها بدهیم و مثلاً در دانشکده دندانپزشکی من پس از مصاحبه با تعدادی دندانپزشک چه از کادر دانشگاه و چه از دندانپزشکان سرشناس و باسواد خارج از دانشگاه عاقبت یکی از افراد خود دانشکده دندانپزشکی را پیدا کردم بنام دکتر اسماعیل یزدی که واقعاً بصورتی بسیار درخشان و در نهایت شهامت توانست آن تغییراتی که ما میخواستیم در دانشکده دندانپزشکی بدهیم اجرا بکند. البته او هم برای اجرای چنین برنامهای نیازمند به تعداد همکار خوب بود که خوشبختانه توانست از میان کادر خود دانشکده پیدا بکند و مجموعه آنها بطور مداوم با من در تماس بودند و من هم به آنها قول هرگونه پشتیبانی را دادم و
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۸۵
ظاهر