کارخانه آلومینیوم در حال پایان بود. تبریز بشکل یکی از کانونهای اساسی صنایع مکانیکی ایران در میآمد. اراک کانون دیگری برای توسعه صنعتی ایران شده بود. اهواز و مناطق جنوب کشور گسترش صنعتی بیسابقهای داشتند. صنایعی هم که از پیش وجود داشت چندین برابر کار خود را توسعه داده بودند و کیفیت کار آنها بهیچوجه قابل مقایسهٔ با گذشته نبود. بازرگانی ایران با کشورهای خارجی توسعه یافته بود و چه در خلیج فارس و چه در کشورهای خاورمیانه یا در کشورهای شرقی کالاهای فراوان ساخت ایران بچشم میخورد. چندی پیش کتابی را دیدم که در آن بمناسبتی به جدول رشد اقتصادی کشورهای مختلف جهان در سالهای ۶۰ منتشر شده بود و جز سنگاپور بالاترین رشد اقتصادی را در دهه ۶۰ به ایران داده بودند. و این سالهائی بود که همکاران من و من افتخار انجام قسمت مهمی از کارهای اقتصادی را داشتیم. در اینجا ناگفته نگذارم که یکی از علتهای موفقیت من گذشته از پشتیبانی بیدریغ شاه، تفاهم بسیار نزدیکی بود که با سازمان برنامه و اصفیاء داشتیم و همچنین رویهمرفته تفاهم خوبی با بانک مرکزی وجود داشت. و در نتیجه فعالیتهای این سه دستگاه به میزان زیادی با هم هماهنگ بود و این نکته برای هیئتهائی که از سوی بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پول هر سال به ایران میآمدند سخت تعجبآور بود چون هنگام مراجعه به این سه دستگاه کم و بیش با پاسخهای یکسانی روبرو میشدند. و این خود برای آنها تفاهم و همآهنگی بین دستگاهها را نشان میداد و در ضمن چون تجربه کشورهای دیگر را هم داشتند میدانستند که چنین چیزی کم نظیر است. و حتی یک بار رئیس یکی از این هیئت ها که انگلیسی بود به من گفت، "درجه همآهنگی شما برای ما کاملاً بیسابقه و تعجبآور است و
As good as in Whitehall and much better than in Washington."
که در هر حال به این صورت میخواست تحسین خود را از موفقیتی که در این امر پیدا کرده بودیم نشان بدهد. در این چند سال من سازمانهای تازهای را با کمک همکارانم بوجود آوردم. سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران که مسئول ایجاد صنایع بزرگ