پرش به محتوا

برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
– ۱ –

روایت کننده: آقای دکتر علینقی عالیخانی

تاریخ مصاحبه: ۱۰ نوامبر ۱۹۸۵

محل مصاحبه: پورت او پرنس، هائیتی

مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی

نوار شماره: ۱۵

 

وقتی به تهران بازگشتیم احساس کردم بار سنگینی از دوش من برداشته شده. و خوشحال بودم که تا چند هفته یا تا چند ماه دیگر نیازی به دیدن هر روز هویدا و این وزیران بی‌شخصیت متملق و نوکرمآب ندارم و ناچار نیستم به دروغ از دیدن آنها اظهار خوشحالی کنم و آنها هم به دروغ از دیدن من شاد باشند. تصمیم گرفتم چند روزی به خود مرخصی بدهم و به خانه‌ای که اصفیاء در قاسم‌آباد مازندران نزدیکی رامسر داشت رفتم و سه روز در این خانه تنها همراه دختر کوچکم و یکی از همبازیهای او بود که چون به این دختر علاقه فراوانی دارم دلم میخواست نزد خودم باشد. و تمام این سه روز در اطاق نشسته بودم و صفحه‌های اپرای رینگ واگنر را می‌شنیدم. من به واگنر خیلی علاقمندم و داستان رینگ که برخورد بین مردان نیرومند روی زمین و مردان محقر شیطان صفت کوچک زیر زمین است برایم همیشه بسیار دلچسب بود. و در آن از یک سو بزرگی دید انسان‌ها و از سوی دیگر کوچکی و حقارت و وابستگی به مال و مقام بصورت درخشانی بچشم میخورد. حتی امروز هم اعتقاد دارم شنیدن این اپرا که یکی از شاهکارهای هنری بشری است برای هر ایرانی میتواند سودمند باشد. چرا که قسمت آخر این سری اپرا را که بنام Der Ring des Nibelungen یا زبان خدایان نامیده میشود، بی‌شباهت به آنچه برای خاندان پهلوی و همه ما پیش آمد نیست. بهرحال شنیدن موسیقی واگنر و این افسانه کهن ژرمانیک روحیه مرا بسیار نیرومند و قوی کرد و در چنین حالی پس از سه روز به تهران بازگشتم. یادم رفت خاطرنشان کنم که پیش از دست زدن به این سفر هویدا مرا به دفتر خود خواست و بصورت گله گفت، "خوب آقای وزیر اقتصاد حالا بدون اجازه ما