متوجه شدم که همه این جریانهای مخالف پس از موفقیت در قراردادهای ذوب آهن و گاز بوده و احساس کردم که همه اینها با اشاره اعلیحضرت انجام میپذیرفته. و بعد هم موردهای دیگرش را درباره مثلاً جمشید آموزگار دیدم که وقتی کارهای، وظایف نفتی، خودش را بخوبی انجام داد از وزارت دارائی برکنار و مسئول وزارت کشور شد. یا حتی پس از آن شاه تصمیم گرفت که مذاکرات نفتی بین چندین مقام تقسیم بشود، که حالا وارد جزئیاتش نمیشوم و اگر با یگانه مصاحبه کردید امیدوارم که این نکتهها را در مصاحبهشان گفته باشند.
س – یعنی همان فرمولی که شما قبلاً راجع به وزارت کشاورزی گفتید.
ج – کشاورزی گفته بودم. آنچنانکه وقتی که کار ذوب آهن جدی شد و من به عرض اعلیحضرت رساندم که حالا که این کار جدی شده باید بعرضتان برسانم که امیرعلی شیبانی از عهده این کار بر نخواهد آمد. باید بفکر کس دیگری باشیم. ایشان طفره رفتند، و تا روزی هم که من در وزارت اقتصاد بودم امیر علی شیبانی سر کار خودش ماند و بعد هم ذوب آهن را بصورت بسیار بدی اداره کرد. ولی کسی مزاحم او نشد. چون در واقع شاه ترجیح میداد که در داخل وزارت اقتصاد که خیلی یکپارچه بود و میدانست که تمام همکاران من صمیمیت زیادی به من دارند یک نفر مانند امیرعلی شیبانی هم پیدا میشود و در نتیجه کار را برای من کمی سخت بکند. این نوع جریانها هم هر چند یکبار پیش میآمد. ولی خارج از آن یک گرفتاریهای دیگری هم در وزارت اقتصاد تدریجاً من با آن روبرو شدم و آن هم اینست که اصولاً به این درباریها و کسانی که نزدیک بودند و درخواستهائی داشتند جواب منفی میدادم. چرا که در درخواستشان محق نبودند و مراعات مقررات را نمیکردند. در مواردی هم که حقی داشتند که به من مراجعه نمیکردند و میدانستند که خود بخود درخواستشان در وزارت اقتصاد مورد تأئید قرار میگیرد. ولی این هم خودش یک نارضائی در اینگونه افراد ایجاد کرده بود. من هم ملاحظهای نداشتم. خاطرم هست که یک روزنامهای بدست من رسید که در آن شخصی خطاب به من گفته بود که شما ورود فیبر را به ایران