دادند. اعلیحضرت هم که آمادگی داشتند تأئید کردند و قرار شد که ما به روسها گاز بفروشیم و آنها برای ما کارخانه ذوب آهن ایجاد بکنند و همچنین یک کارخانه ماشینسازی در اراک برای لوازم فولادی حجیم یا سنگین بعنوان وزن تاسیس بکنند. که عبارت بود از یک کارخانهای که پلهای بزرگ فلزی یا دیگ بخار یا ظرفهای زیر فشار و اینگونه چیزها را میساخت که الان هم وجود دارد و کار میکند. ایشان پس از بازگشت از شوروی نتیجه مذاکرهها و توافق خودشان را با مقامات آن مملکت به اطلاع من رساندند و دستور دادند که با شورویها وارد مذاکره بشوم. این کار را هم ما کردیم و هیئتی از شوروی به ایران آمد و مقدمات قرارداد همکاری برای گرفتن وام از شوروی و ایجاد کارخانه ذوب آهن را در تهران انجام دادیم. و همچنین مقداری مذاکره مقدماتی درباره ساختن یک لوله گاز و رساندن گاز ایران از جنوب به مرز شوروی انجام شد. باید در اینجا خاطرنشان بکنم که در آن زمان گازهائی که بهمراه نفت از چاههای ایران بیرون میآمد هیچگونه استفادهای برایش نبود و ناچار بودیم اینها را بسوزانیم و حتی با قیمت وقت نفت تزریق مجدد اینها به داخل مخازن هم چندان با صرفه نبود بخصوص که باید یادآور شوم که فشار چاههای ایران فوقالعاده زیاد بود و بنابراین ایجاد یک حرکت عکس برای تزریق گاز در مخازن چندان کار آسانی نبود. بنابراین این ایجاد لوله گاز و فروش آن به شوروی به ما امکان میداد که دست کم مقداری از این گازها را به هدر ندهیم و از این گذشته یک مکان تازهای برای توسعه صنعتی و اقتصادی کشور بوجود آمد چون در مسیر همین لوله گاز ما میتوانستیم صنایع زیادی را ایجاد بکنیم که اگر لوله گاز نبود حتما باید در خوزستان و جنوب ایران بوجود میآمدند. بعنوان نمونه میتوانم به شما بگویم که هر صنعتی که احتیاج به انرژی ارزان داشت میتوانست نه فقط در خوزستان بلکه در تمام مسیر شاهلوله گاز ایجاد بشود. یا میتوانستیم بعنوان نمونه کارخانه کود شیمیائی در شمال ایران ایجاد بکنیم و نگران ماده اولیه آن که گاز است نباشیم. بهرحال در دسامبر ۱۹۶۵ به همراه
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۲۰
ظاهر