برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۲)
– ۳ –

ندهم و پیش خودم هم تصور میکردم که در هر حال اگر هم از عهده کارش به صورت خوب بر نیامد همیشه امکان تغییرش میتوانست باشد، بنابراین فکر کردم که خودم دیگر مدیر عامل ذوب آهنی که هنوز در ایران بوجود نیامده نباشم و این کار را محول به شیبانی بکنم بعد هم ببینیم که چه نتیجه‌ای میگیریم. و این از اشتباهات بزرگ من بود برای اینکه این مرد از روزی که مدیرعامل ذوب آهن شد ترتیبی داد که بتواند خودش با اعلیحضرت تماس بگیرد و گزارش درباره کارهایش بدهد و قاپ اعلیحضرت را بدزدد به همان صورتی که خرسند هم دزدیده بود. در آغاز هم البته کار خیلی مهمی نمیتوانست انجام بدهد چون هنوز ذوب آهنی در کار نبود ولی پایه‌های خوبی برای خودش ایجاد کرده بود. من هم اهمیت زیادی نمیدادم چون بهر حال اولین هدفم این بود که صنعت ذوب آهن بوجود بیاید و بعد آنوقت ببینیم که با این طرز رفتار شیبانی چه خواهیم کرد. اعلیحضرت در اینمورد مرتب از من سئوال میکرد و من هم کوشش داشتم که شرکت ذوب آهن ایران با مهندسین فرانسوی خودش که شرکت ایرسیب بود با گزارش‌های مقدماتی کار را تهیه بکنند که این کار را هم آنها کردند و توصیه‌شان این بود که واحدی با ظرفیت بالای نیم میلیون تن در منطقه اصفهان ایجاد بشود با استفاده از معادن آهنی که در کویر پیدا کرده بودیم و معادن ذغالی که در کرمان بود. ولی همه مواد اولیه را با راه آهن به منطقه اصفهان بیاوریم که هم دسترسی به آب داشتیم، هم نزدیک بودیم به بازارهای مصرف ذوب آهن. چیزی که هست در این میان که با کروپ هم در تماس بودیم به سفارتمان اطلاع دادیم که الان دیگر موقع آن رسیده که اگر اینها که طی سالیان دراز با دولت در تماس بودند و دولت هم مایل بوده کار ذوب آهن را با آنها انجام بدهد، اگر علاقه‌ای دارند باید بیایند به ایران که مذاکرات قطعی را بکنیم. و سفیر ما در بن هم به من اطلاع داد که آقای بایتس که همه کاره کروپ بود در فلان تاریخ روانه تهران خواهد شد. من هم این جریان را بعرض اعلیحضرت رساندم و ترتیب پذیرائی از این شخص را پیش‌بینی کردم و حتی چندین روز کار خودم را آزاد گذاشتم