برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۲۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۱)
– ۱۶ –

شده بود و آن آدم سرگشته روزهای اول نبود خیلی با استحکام پاسخ این شهردار را داد و اظهار تأسف کرد که بجای اینکه درباره پیشرفت شهرش و کارهائی که او بعنوان شهردار کرده فقط یاد گرفته که نق بزند. البته شاید چنین لغتی را بکار نبرد ولی هر لغتی بکار برد از این هم ملایم‌تر نبود. و گفت به اینجا نیامده که یک عده برایش فهرستی از خواب‌هائی که دیدند تهیه کنند. آمده ببیند که مردان کار در منطقه کی‌ها هستند و تا کنون به چه نتیجه و موفقیت‌هایی رسیدند و برای آینده به چه پشتیبانی‌های احتیاج دارند که موفقیت‌های بیشتری بدست بیاورند. و به این ترتیب تودهنی خیلی محکمی به این شهردار که واقعاً هم کار بیربطی کرد زد. و در خود شهر که رفتیم دیدیم مقدار زیادی کار در آنجا انجام شده و بعنوان نمونه اعضای کمیته فرهنگی منطقه را به ما معرفی کردند که یک سیستمی بود در ایران که از میان خود مردم عده‌ای را انتخاب میکردند و ساختمان‌های مدرسه بدست آنها انجام میشد. و این کمیته به ما چندین مدرسه بسیار زیبا نشان دادند که با قیمت‌های تعجب‌آوری ارزان ساخته شده بود و وقتی هم که از آنها پرسیدیم که چگونه توانستند این کار را انجام بدهند به ما گفتند که این پول که در اختیار ما گذاشته شده بود مال بیت‌المال است و ما میبایست به آن برسیم و به بنا و معمار و تمام کسانی هم که سر کار بودیم گفتیم که این پول بیت‌المال است و اگر بخواهند در اینجا زیاده‌روی بکنند گناه دارد و بعد هم این در راه خیر انجام میشود که درست کردن مدرسه است. و این به من خیلی چیز یاد داد که واقعاً توی همان شرایط ایران وقتی که شما به مردم این امکان را میدادید که از خودشان اختیاری داشته باشند و بتوانند برای کارهائی که مربوط به خودشان بود عملی انجام بدهند نتیجه خیلی خوب میگرفتند و هیچ احتیاج نبود که اینها اروپا رفته باشند یا تحصیلات درخشانی کرده باشند که کار خوب انجام بدهند و چه بسا که چون نرفته بودند و اعتقاد به مهندس مشاور و این نوع تعارفات نداشتند خیلی ساده‌تر و اقتصادی‌تر و سالم‌تر کار میکردند. بهر حال از آن شهر مراغه که رفتیم شهردارهای دیگر حساب کارشان روشن شد و به هر نقطه