پرش به محتوا

برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۸۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۱۰)
– ۱۳ –

با قیمت‌های ارزان میتوانند به بازار بیایند اگر اینها جنس را بفروشند تمام آنهائی که جنسی بیش از آن وارد کردند از بین خواهند رفت، بانکها بیچاره میشوند و غیره. و این حرف هم خیلی صحیح بود و خوب خاطرم هست که یک صبح شنبه‌ای بود که ما جلسه هیئت عالی برنامه داشتیم و پیش از جلسه منصور نظر مرا در این مورد خواست و من به او گفتم که وضع خیلی خطرناکی الان پیش آمده. و او گفت که آیا بنظر من میبایست جلوی واردات آزاد قند و شکر گرفته بشود یا نه؟ گفتم من این کار را تأکید میکنم. و او هم کاملاً آمادگی داشت هویدا هم به همچنین، بعبارت دیگر تصمیم گرفتیم به وضع قبلی برگردد. و منصور از من خواست که این جریان را فوری به بانک مرکزی اطلاع بدهم و به آنها دستور بدهم که به همه بانکها بگویند که جلوی افتتاح اعتبار را بگیرند. و من هم این کار را کردم. و دستگاه هم آنچنان بر آن مسلط بودند و کارش را خوب میداد که مطمئن بودم که از داخل هیچ اتفاقی نمی‌افتد. ولی بعداً بصورت خیلی مسلم به من گفته شد که درست همان موقع منصور مهدی لاله را هم مطلع کرده بود و از طریق آن یک مقدار شکر به قیمت ارزان خود آنها خریدند و به قیمتی که دولت از بقیه واردکنندگان شکر را خرید به دولت فروختند. و این نوع پولها هم به حسابی میرفت در سوئیس که بنام حسنعلی منصور و پدرش، البته اینها را بعداً فهمیدم. و در تابستان همان سال مذاکرات میان ایران و پاکستان و ترکیه پیش آمد برای تشکیل یک اتحادیه منطقه‌ای که بعداً بنام آر. سی. دی. معروف شد و من هم بعنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به آنکارا و استانبول رفتم و با همکاران ترک و پاکستانی گزارشی که به کنفرانس سران سه کشور میباید بدهیم تهیه کردم. کنفرانس سران سه کشور در استامبول بود و نخست وزیر ایران حسنعلی منصور هم بهمراه اعلیحضرت در آن شرکت کرد. پس از پایان کنفرانس حسنعلی منصور از اعلیحضرت اجازه خواست که به سوئیس بدیدن مادرش که دچار بیماری سرطان بود و چندی بعدش هم مرد برود. البته این اجازه هم به او داده شد. ولی پس از مرگ منصور معلوم شد که در آن سفر منصور آن حساب