مقدار برنامههای آموزشی داشتیم و به اصطلاح سازمان مللیها کارگاه یا Workshop تشکیل میدادیم که اینها تهیه طرح، آنالیز طرح و اینطور مسائل را یاد بگیرند و هر بار این کارگاه چندین ماه طول میکشید و چندین استاد از سازمان ملل میآمد این حرفها در سال ۶۲ و ۶۳ و ۶۴ کار بسیار مهمی است و یک مقدار از دگرگونیای که در داخلی وزارت اقتصاد و دینامیسمی که ما توانستیم در کارمان پیدا بکنیم بخاطر همین برنامه اساسی بود که توانستیم انجام بدهیم. و من واقعاً همیشه یک قسمت مهمی از این مقداری که توی وزارت اقتصاد موفق شدیم این را مدیون وجود یگانه و فعالیتش میدانم. قسمت دیگری که سخت مورد توجه من بود رسیدگی به وضع صنایع کوچک و دستی کشور بود و بهمین دلیل پیش از تشکیل مرکز بررسیها در تابستان ۱۳۴۱ از همان چند نفر دوستی که در آغاز کار بمن کمک کرده بودند خواستم که با همکاری مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران که رئیسش احسان نراقی بود و او هم با من مرتب تماس دا شت عدهای را بفرستم به کاشان و یزد و نقاط دیگر و وضع بافندههای دستی کشور را بررسی کنند، شرایط زندگی و میزان درآمد آنها و اینکه چه کارهائی برای اینها میشود انجام داد. و این گروهها رفتند و بررسیهای خودشان را انجام دادند و پس از آن من خودم سفری به کاشان و یزد و کرمان کردم و در یزد خیلی موجب دلگرمی این دستبافهای یزدی فراهم شد و موجب ناراحتی بعضی از صاحبان صنایع یزد برای اینکه با اینکه از این صنایع مدرن هم حمایت کرده بودیم، ولی در آن منطقه یک نوع دوگانگی و یک نوع بغض میان این دو گروه وجود داشت که البته بیربط است برای اینکه بغض دستبافها هم بخاطر این بود که مثل همه جای دنیا با صنایع مدرن مخالف بودند. ولی خود این صاحبان صنایع مدرن هم بعضیهایشان اصولاً اعتقاد نداشتند که دولت باید نظری هم به طرف آن بدبخت ها بیندازد و خاطرم هست که در میان آنها یک صاحب صنعتی بود بنام صرافزاده که یک زمانی از فعالان سیاسی هم بود و اعلیحضرت و علم را خوب میشناخت و از من درخواست کردند که از کارخانه او هم بازدید بکنم و واقعاً
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۶۰
ظاهر