مطرح نمیتوانست بشود. در همین جریانات دولت و شاه به این فکر بودند که میبایست انتخابات یشود و مجلس شورای ملی و سنا را از نو افتتاح بکنند. ولی برای این کار مایل بودند که یک زمینهای فراهم بشود و انتخابات به صورت حزبی انجام بپذیرد. در تابستان آن سال، اگر اشتباه نکنم، حسنعلی منصور آن گروهی را که دور خود جمع کرده بود کم و بیش علنی کرد و بنام "کانون مترقی" میان مردم شناخته شد.
س – در ماه خرداد ایشان اعلام کردند.
ج – بله یک همچین چیزهائی بود. و بعد هم خیلی برای این کنگره آزادزنان و آزاد مردان ایران فعالیت میکرد. داستان به این صورت بود که راهحلی که شاه و دولت پیدا کردند این بود که کنگرهای تشکیل بدهند بنام "آزادزنان و آزادمردان ایران" و در آن کنگره پیشنهاد میشود که یک حزب سیاسی بوجود بیاید و آن حزب سیاسی نمایندگانی معرفی بکند و تبلیغ بکند که مردم به کاندیداهای آن حزب رأی بدهند. به این ترتیب این کنگره در تابستان آن سال شروع به کار کرد و از سردمدارهای آن نفیسی شهردار تهران بود. این شخص یکی از پدیدههای جالب آن چند سال بود . چون اسم خود او از قرار معلوم نفیسی نبود و این اسم زن او بود. ولی چون یکی از خانوادههای معروف تهران بودند او هم تصمیم گرفت که این اسم نفیسی را بر خودش بگذارد، و این خودش روحیه این شخص را نشان میدهد. مدتی تا آنجایی که من میدانم در سازمان برنامه کار میکرد و در آنجا هم بعنوان یک آدم بسیار زرنگ و پشتهمانداز و شارلاتان، ولی در ضمن هم برای بعضی کارها باعرضه معرفی شده بود و بهمین دلیل هم تدریجاً توانست خودش را بالا ببرد و به مقام شهرداری تهران برسد. که البته باید بگویم که شهردار تهران انتخابی نبود بلکه انتصابی بود و ظاهراً هم با نظر وزیر کشور انتخاب میشد. ولی چون پایتخت بود و اهمیت سیاسی داشت میبایست حتماً دولت و شخص شاه تصویب بکنند انتصاب چنین کسی را. بهر حال این نفیسی در جریان این کنگره خیلی زحمت کشید و برای خودش اسمی ایجاد کرد