بمن گفتند که اگر بخواهم از این کار بروم هیچ نوع امکان استخدام در هیچ یک از دستگاه دولتی نخواهم داشت چون استخدام در دستگاه دولتی در آن موقع با توافق این سازمان بود. و واقعاً امکان استخدام در جای دیگری را نداشتم و هیچگونه امکان مالی هم خودم نداشتم ناچار شدم که بکار خودم ادامه بدهم و تنها نکتهی ناراحتکنندهاش این بود که نه من میتوانستم به کسی زیاد توضیحی دربارهی کارم بدهم و نه دیگران میتوانستند باور بکنند که نوع کار من چگونه است. ولی خلاصه بگویم که این سازمان به دو قسمت تقسیم میشد. یکی سازمان اطلاعات و دیگری سازمان امنیت بود. سازمان امنیت همانی است که درباره مشخصات آن خیلی صحبت کردهاند، دستگاه امنیتی و بگیر و ببنداست.
سازمان اطلاعات که بکلی با این فرق داشت و با کمک زیاد CIA درست شده بود کارش این بود که اطلاعاتی که از نقاط مختلف جمع میشود اینها را تجزیه و تحلیل بکنند و نتیجهگیری و directive از توی آن بتوانند پیدا کنند. و کار اقتصادی که من می کردم در واقع عبارت از این بود که هر نوع اطلاع اقتصادی که قاعدتاً در دسترس خیلی از دستگاههای دیگر نمیگذاشتند ولی این مدارک را در اختیار دولت ایران قرار میدادند اینها میآمد به آن بخشی که در اختیار من بود که تجزیه و تحلیل بکنم. به این ترتیب من دسترسی به مدارک فوقالعاده جالبی داشتم. بعنوان نمونه تمام گزارشهای اقتصادی که از سازمانهای اطلاعاتی آمریکا برای کشورهای متحدهی خودشان میفرستادند. همچنین تمام اطلاعاتی که سنتو در اختیار داشت یا اطلاعاتی که اسرائیلیها با ایران مبادله میکردند.
س – این اطلاعات راجع به کجا بود؟
ج – راجع به هر نقطهای که میتوانست مورد علاقهی ما باشد. ممکن بود جائی توی آن باشد که اصلاً ما به آن علاقهای نداشته باشیم ولی اگر داشتیم میتوانستیم از توی آن پیدا بکنیم. آنوقت خارج از این یک مقدار زیادی فعالیتهای در واقع این قسمت اطلاعات سازمان امنیت بخاطر شخصیت رئیسش تبدیل به مرکزی شد که در آن یک مقدار از کارهای high policy خارجی مملکت از طریق آن انجام میشد و اینجا بود که برای من فوق العاده جالب شد. چون مثلاً تمام کارهای خلیج فارس عملاً در اختیار سازمان اطلاعات