خارجیها میگویند اعتقاد ندارم و حتی دلیل این برداشت دوستان خودم را که اشخاص تحصیل کردهای هستند در این میدانم که متأسفانه در کشور ما تحصیل کرده زیاد بود ولی کسانی که رشد فکر سیاسی داشته باشند و به مسائل از نقطه نظر عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که جمع میشوند و یک پدیدهای را بوجود میاورند نگاه بکنند عادت نداشتند.
س – مطلب دیگر در مورد احتمالاً مجازات اعدام یا بعد تصمیم در مورد تبعید خمینی به خارج از ایران گویا مباحثاتی بوده. آیا شما ناظر هیچکدام از اینها بودید؟ یا اطلاعی دارید که اینها مثلاً مسئله اعداماش واقعاً بطور جدی مطرح بوده یا نبوده؟
ج – اصلاً خبر ندارم، چون به شما توضیح دادم که وزیران بعنوان یک کارشناسهای فنی در حد وزارتخانه خودشان کار میکردند و در ماوراء آن اطلاعشان در حدی بود که بخاطر یک تصویبنامه بحثی در هیئت وزیران انجام میپذیرفت. یا به دلیلی در جلسهای بودند که خبری را میشنیدند، وگرنه واقعاً ما از جریانات سیاسی کشور اطلاع خوبی نداشتیم. و اینجاست که میخواهم برگردم به همان صحبتی که پیش از این میخواستم بکنم و آن هم اینست که پس از اینکه آبها از آسیاب افتاد و ما دو مرتبه کارهای روزمره خودمان را شروع کردیم، روزی در دفتر علم بودم و شنیدم که مشغول گفتگوی تلفنی با یکی از مقامات انتظامی یا چیزی شبیه این است. و میگفت که به تیمسار ورهرام استاندار فارس بگوئید که شما در منطقه جنگی زندگی میکنید و حق ترک پست خودتان را در این شرایط و آمدن به تهران ندارید. و این اولین باری بود که من متوجه شدم که در فارس زد و خوردهائی رخ داده. و تا آن موقع از این جریان اطلاعی نداشتم. در روزنامهها هم چیزی البته گفته نمیشد، و چند روز بعدش البته علم به ما گفت که در جنوب هم شلوغ شده و علت شلوغی بخاطر اینستکه مالکان فارسی با رئیسان ایلهای بویراحمد و قشقائی و ممسنی دست به یکی شدند و دست به شورش زدند که خود این رئیسها هم البته جزو مالکان بودند. بنابراین