برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۷)
– ۲ –

وزیران به کاخ سعدآباد میرود که گزارش روز را به عرض اعلیحضرت برساند. اعلیحضرت با اوقات تلخ و خیلی ناراحت در گوشه‌ای در باغ سعدآباد نشسته بودند و چند نفر از این چاپلوس‌های درباری مانند ایادی و یکی دو نفر دیگر وقتی علم را می‌بینند برای مایه آمدن و مسخره کردن علم و در ضمن هم به خیال خودشان خنداندن شاه شروع به خواندن شعری میکنند که در روزنامه توفیق چاپ یکی دو روز پیش از آن جریان ۱۵ خرداد منتشر شده بود. اعلیحضرت ناگهان براشفته تشر میزنند که "اینها چه کسانی هستند که دارند سروصدا میکنند؟" به این ترتیب در برابر علم به آنها میفهمانند که هیچ از این رفتارشان خوششان نمیآید. علم تعریف میکرد که شاه از ایشان میپرسند که "شام خوردید؟" و وقتی جواب منفی را میشنوند میگوید که "ما برای شام منتظر شما بودیم چون نیامدید گفتم برای شما نگهدارند و الان هم شام شما را میآورند. همین جا، و شما در ضمن اینکه شام میخورید به من گزارش بدهید برای اینکه من مایل هستم ببینم امروز چه خبر شده است. بعبارت دیگر شاه واقعاً یک حالت نگران داشتند. و در ضمن شام خوردن علم از شاه میپرسد که "مگر شما نگرانی‌ای دارید؟" و ایشان جواب میدهند که "بله برای اینکه شنیدم که فردا هم این تظاهرات ادامه پیدا خواهد کرد و حتی بازاری‌ها میخواهند بازار را ببندند و ممکن است که دامنه این بستن مغازه‌ها به خیابان‌های شهر بکشد و تدریجاً شورش دامنه پیدا بکند." و علم میگوید که "خوب مگر این اهمیتی خواهد داشت؟" ایشان میگویند که "بله، برای اینکه آنوقت ما چه کار میتوانیم بکنیم؟ شما خودتان چه کار میتوانید بکنید؟" و علم در اینجا یک شوخی میکند که من موظف هستم که به همان صورت بگویم. علم جواب میدهد که "کاری که من میکنم اینستکه اول دست میزنم زیر تخم اعلیحضرت، اگر وزن داشت خواهر و مادر تمام شورشیان را چنان خواهم کرد. و اگر وزنی نبود از شغل خودم استعفا میدهم و فوراً پایتخت را ترک میکنم." و بعد هم پس از این شوخی اضافه میکند که "اعلیحضرت میتواند روی او حساب بکند و او هیچگونه نگرانی ندارد و مطمئن است که مردم طرفدار این طبقه مرتجع نیستند و از اصلاحات شاه پشتیبانی میکنند.