س – همین جا که اواخر هم دوره هویدا هم بود؟
ج – همیشه. این ساختمانی که زمانی متعلق به والاحضرت اشرف بوده و بعد در دوران اقبال خریدند و آنجا را کاخ نخستوزیری کردند. بهرحال در خیابان پهلوی و در نزدیکی کاخ چندین تانک بچشم میخورد و در این شرایط ما به جلسه هیئت وزیران رفتیم. در جلسه علم با خونسردی کامل و تسلط بسیار عالی به اعصاب خودش برای ما جریانات روز را تا آنجایی که لازم میدانست گفت و توضیح داد که این شورش به رهبری عدهای روحانی انجام گرفته و یکی از سردستههای آنها شخصی است بنام خمینی. و این اولین باری بود که من اسم خمینی را شنیدم، و بعد هم توضیح داد که همه چیز زیر کنترل است و هیچ نوع نگرانی در کار نیست. و بعد هم یا از خودش یا از دور و بریها شنیدم که از صبح آن روز اعلیحضرت اختیار تام به علم داده و نیروهای انتظامی و نیروهای ارتش مقیم تهران مستقیم بدستور علم میتوانند وارد کار بشوند. و علم هم از ساعتی که این اختیار را گرفته و حتی پیش از اینکه این اختیار را بگیرد شروع به ایستادگی در برابر این تظاهرات کرده بود. علم به ما شماره تلفن بکلی محرمانهای را داد که هر موقع شب وزراء احتیاج داشتند بتوانند با این شماره با او تماس بگیرند و توضیح داد که آن شب را در کاخ نخستوزیری خواهد خوابید و این شماره هم متعلق به تلفنی است که در کنار بستر او خواهد بود و بنابراین فقط باید از آن در شرایط کاملاً استثنائی و ضروری استفاده بشود. بعدها با علم و با چندین نفر دیگر درباره آن روز صحبت کردم و علم برای من در چندین جلسه مختلف و در شرایط گوناگون تعریف آن روز را کرد. او معتقد بود که بعضی از افسرها کم و بیش دستپاچه شده بودند، ولی بعضی دیگرشان خونسردی کامل از خودشان نشان میدادند. معتقد بود که اویسی در میان آن افسرها از همهشان محکمتر و جدیتر بوده و نصیری هم رویهمرفته با روحیه خوبی رفتار کرده بود. ولی بعضی از آنها را معتقد بود که کمی حالت تزلزل درشان حس کرده بود، چیزی که هست وقتی خشونت و استحکام علم را دیده بودند آنها هم جا زده بودند و سر کار خودشان برگشته بودند. اینها را به شما