برگه:HezaroYekSokhan.pdf/۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

(آ)

  1. آب را از سر بند باید گرفت
  2. آب را گل کرد تا خود ماهی بگیرد
  3. آبی که آبرو ببرد در گلو مریز
  4. آبی که در گودال میماند می‌گندد
  5. آتش حورا فروخت نسوزد تر و خشک
  6. آخر شاه منشی کاه کشی
  7. آدمی به سیرت است نه بصورت، انسانیت به کمال است نه بجمال
  8. آدمی را آدمیت لازم است
  9. آدمی را بتر از علت نادانی نیست
  10. آدمی را نسب به هنر باید نه بپدر
  11. آرزو بجوانان عیب نیست
  12. آرزو سرمایه مفلس است
  13. آری باتفاق جهان می‌توان گرفت
  14. آز نگهدار و پادشاهی کن
  15. آزمند پیوسته نیازمند بود