عهد قدیم و شاید گذشته از انبیاء و اولیاء ارجمندترین دانشمندی است که عالم انسانیت بوجود آورده است.
سرّ این امر چیست؟
اول هنرمندی افلاطون در نویسندگی و سحر بیان اوست که سابقاً باین فقره اشاره کردهام و باز تکرار میکنم تا متوجه شوید که سخنگوئی با شرایط فصاحت و بلاغت چه اندازه اهمیت دارد و چگونه نام انسانرا جاویدانی میسازد خواندن رسائل افلاطون کیفیت غزل حافظ و سعدی را میبخشد امّا کتابهای ارسطو را که میخوانید چنانست که کتاب هندسه و جبر و مقابله میخوانید.
دوم چنانکه پیش از این اشاره کردهام کتابهای افلاطون مخزن افکار عالیه است و چون درست تأمل کنید ریشهٔ همهٔ تحقیقات را که حکمای ما بعد بعمل آورده و هر یک موضوع تدوین کتابها و رسالهها و تأسیس فلسفهها و علوم و فنون چند گردیده در گفتههای افلاطون مییابید و شخص هوشیار هر بار که آنها را میخواند نکتهٔ تازهای دستگیرش میشود.
سوم همین فقره که افلاطون یک فلسفهٔ منظمی مدون نساخته است زیرا که فلسفهٔ منظم مدون جامع کهنه میشود و هرچندی فلسفهٔ تازه جای آنرا میگیرد.
فلسفههائیکه حکما و فلاسفه میسازند چه قدیم و چه جدید هر چند بنظر میآید که موجّه و مبرهن است و خود ایشان و یک چند هم دیگران و پیروانشان گمان میبرند بحقیقت رسیدهاند ولیکن هیچ یک کاملاً با حقیقت مطابق نیست و پس از چندی کم کم مطالبی معلوم میگردد که دانسته میشود که آن فلسفه را یا بکلی باید کنار گذاشت یا باید در آن تصرف نمود. در هر صورت آن فلسفه متروک میشود و فلسفهٔ دیگر جای آنرا میگیرد تا وقتی که نوبت این یکی نیز برسد که جای خود را بفلسفهٔ