برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۵۹–

رسید و کارهائیکه کرده است مفصل است. خواهری داشت که بیونانی هرا و برومی یونو و بفرانسه ژوئن میخوانند آن خواهر را تزویج کرد و این زن و شوهر احوال و اعمال زن و شوهرهای معمولی بشری را داشتند با آنکه زئوس رعایت احترامات خواهر و زوجهٔ خود را بخوبی منظور داشت غالباً با هم جنگ و نزاع و قهر و آشتی داشتند و مکرر زئوس هرا را زده و حبس کرده است اما هرا نیز از عهدهٔ او برمیآمد و بسیار حسود و خود رأی و سلیطه بود و زئوس هم که نفس سرکش داشت کارهائی میکرد که ناچار بود غالباً از هرا و بد خلقی او تمکین کند. از حمله کارهای او اینکه طالب زن یکی از پادشاهان یونانی موسوم به امفیتریون شد و موقعیکه امفیتربون بجنگ رفته بود زئوس بشکل او در آمده نزد زن او رفت و در نتیجه آن زن پسری آورد که معروف به هرکول است و از جهت قوه و نیرومندی و عملیات عجیبی که کرده نزد یونانیان و کلیهٔ اروپائیان ضرب‌المثل و نظیر رستم دستان خود ماست هنتها نسیت شجاعت هرکول بشجاعت رستم مثل نسبت دروغ‌گوئی یونانیانست بدروغ‌گوئی ایرانیان. مثلا رستم هفتخان دارد هرکول دوازده خان و باقی هم بر همین قیاس. باری روزی که بنا بود این هرکول بدنیا بیاید هرا از زئوس شنید که من امروز پسری میآورم که بر فلان قوم سلطان خواهد شد هرا باطناً از قضیه آگاه بود ولی ظاهراً بروی خود نیاورده از زئوس تمنی کرد که باین فقره سوگند یاد کند همینکه قسم خورد و ملزم شد باین که پسری را که آن روز متولد میشود سلطان آن قوم کند هرا بقوهٔ خداوندی اسباب فراهم آورد که هرکول ولادتش بتأخیر بیفتد و فوراً بمحل آن قوم رفته از عروس پادشاه آن قوم پسری بدنیا آورد که بموجب تعهد زئوس پادشاه آن قوم شد با وجود این هرا بغض