برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۵۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۴۹–

میشود یا این و آن مجموعاً و بسبب جمع هر دو احداث دو مینمایند و تعجب و تأمل من در این است که چون آنها از هم جدا بودند هر کدام یکی بودند و پس از آنکه بهم افزوده گردیدند دو شدند. و نیز نمیفهمم چرا چون یک چیز را تقسیم میکنند این تقسیم سبب میشود که یک چیز پس از تفکیک دو شود و حال آنکه این کار عکس کار پیشین است که افزایش یکی بیکی احداث دو مینمود در آنجا یک و یک دو شد بسبب ترکیب و جمع بین آنها در اینجا یک چیز دو میشود بعلت تفکیک و تقسیم آن، و از این گذشته نمیدانم چرا یک یکی است و حاصل اینکه بنابر علل طبیعی چگونگی زایش و مرگ و هستی هیچ چیز را نمیدانم چون از این راه بجائی نرسیدم روش دیگر اختیار کردم و سر انجام کسی را دیدم در کتابی که منتسب بانکساغورس بود میخواند که قاعده و علت همه موجودات عقل است از این سخن بسیار شاد شدم و در نظرم نهایت پسندیده آمد که علت کل امور عقل باشد زیرا فکر کردم که اگر مؤثر در موجودات عقل بوده باشد البته ترتیب آنرا بنیکوتر وجه داده است. پس اگر کسی بخواهد علت چیزی را بفهمد باید نیکوتر وجه وجود او را دریابد و بنظر من آمد که نتیجهٔ این رای آن میشود که منظور نظر انسان در جستجوی خویش چه برای خود و چه برای دیگران باید بتنهائی این باشد که بداند بهترین و کاملترین چیزها کدام است و چون آن را یافت بالضروره بدترین چیزها را هم یافته است چه این هر دو بیک علم شناخته میشود.

باین خیال بسیار خشنود شدم از اینکه آموزگاری مانند انکساغورس یافته‌ام که آرزوی مرا برآورده و علت همه چیزها را بر من معلوم خواهد کرد و فی‌المثل پس از آنکه گفت زمین مسطح و یا مدور است علت ضرورت آنرا بیان خواهد نمود و ثابت خواهد کرد که کیفیت موجوده نیکوترین احوال واژه ناخوانا و نیز هرگاه مدعی شود که زمین در مرکز