برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۴۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۴۱–

و بی‌وقوفی خویش بداند تعقل و استدلال را مطلقا باطل پنداشته از آن گریزان شود و خود را از علم و دریافت حقیقت بی‌بهره سازد؟

گفتم آری بخدا این مصیبت بزرگی است. گفت پس باید احتیاط کنیم که این بلیه گریبان ما را نگیرد مبادا چنین پنداریم که عقل بنیادش درست نیست بلکه باید یقین داشته باشیم که نقص و علت از خود ماست و باید دامن همت بر کمر زنیم تا رفع علت بنمائیم. شما مکلف باین اهتمام هستید، چون هنوز عمری در پیش دارید و من هم این تکلیف را دارم چون بزودی باید بمیرم و از آن میترسم که امروز در این گفتگو حکیمانه رفتار نکرده بشیوهٔ اهل مجادله و مغالطه رفته باشم مانند نادانانی که چون داخل مباحثه میشوند بهیچوجه پابند دریافت حقیقت نیستند و تنها الزام شنوندگان را در نظر دارند اما این تفاوت میان من و آنان هست که منظور من تنها اقناع حاضران نیست هرچند اگر چنین شود نیز کمال خرسندی را خواهم داشت لیکن مقصود اصلی من آنست که خود یقین نمایم. راست است که من برای آرامی دل خویش چنین استدلال میکنم و میگویم اگر عقیدهٔ من درست است باید آنرا تصدیق نمود و اگر هم درست نیست و انسان پس از مرگ فانی میشود لامحاله من این برتری را دارم که در این چند دم که از عمر باقی مانده و میتوانم در مصاحبت شما بسر برم شیون و زاری نمیکنم و روزگار را بر شما تلخ نمیسازم لیکن این تردید و نادانی را نیز نیکو نمیدانم و نباید کسی دیرگاهی در اینحال بماند و خوشم از اینکه بزودی مطلب بر من مکشوف خواهد شد. ای عزیزان این ملاحظات مرا دلیر میسازد که باز داخل مباحثه شوم و شما هم اگر از من میشنوید تصدیق سخن مرا که سقراط هستم نکرده جز در برابر حقیقت و سخن درست نباید سر تسلیم پیش آورید اگر