پرش به محتوا

برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۳۰–

چگونه است؟ گفت آنها باید برحسب قاعده در تن جانوران آرام بی‌آزار مانند مگس انگبین و مورچه داخل شوند یا دوباره صورت انسانی اختیار نمایند و در دنیا از نیکان بشمار روند اما رسیدن بمقام فرشتگان و خداوندان میسر نیست مگر برای کسانی که همه عمر بفلسفه پرداخته و نفوس آنها کاملاً پاک و مجرد از تن شده است بعبارت دیگر فیلسوف حقیقی بوده‌اند.

ای سیمیاس و ای قیبس گرامی، باین جهت است که فیلسوفان حقیقی از میلهای جسمانی سرپیچیده خودداری می‌نمایند و پیرو هوی و هوس نمیشوند و مانند کسانی که پابند مال و ثروت هستند از درویشی و بیچیزی باک ندارند مانند کسانی که دنبال جاه و شئونات میباشند از خواری و ناچیزی نمیترسند و باین واسطه کسانی که در بند ترقی نفس خود هستند و برای تن زندگی نمی‌کنند پای‌بند آداب و عادات نمیشوند و راهی که نادانان میروند اختیار نمی‌نمایند و چون مسلم دارند که مخالف با اصول فلسفه و تجرد و پاکی که نتیجهٔ آنست نباید رفتار کرد پیرو فلسفه میشوند و اختیار خود را تسلیم حکمت میکنند. قیبس گفت بیان آن چگونه است؟

سقراط گفت اینک برای شما روشن میکنم. حکما چون می‌بینند نفوس انسان براستی بتن پیوسته و پابند آن است ناگزیر باید چیزها را بوسیلهٔ تن دریابند مانند زندانی که آزاد نیست و از میان زندان تاریک باید نگاه کند بر میخورند که نیروی تن بواسطهٔ هواهای نفسانی است که بمقید بودن نفس و استواری زنجیرهای او یاری میکنند و درمی‌یابند که اگر فلسفه نفس ایشان را در این حال سرگرم کند مایهٔ تسلی شده او را رهائی می‌بخشد و بر او معلوم میسازد که دیدگان جسمانی و همچنین گوش و حواس دیگر همه یکسر گرفتار خطا و فریب می‌باشند و نفس جز هنگام ضرورت نباید آنها را بکار برد بلکه باید بخود فرو رفته اندیشه کند و گواهی و تصدیقی جز آنچه بقوهٔ خود درک میکند نپذیرد مشروط