برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۲۸–

نیست؟ گفت چنین است. گفت در اینصورت نفس که ناپدید است و بجائی میرود که مانند خود او پاک و ممتاز و ناپدید میباشد یعنی بسرای دیگر و نزد خداوندی که پر از رأفت و حکمت است چنانکه امیدوارم اگر خدا بخواهد بزودی من همانجا بروم، آیا چنین نفسی و وجودی دارای این صفات را میتوان گمان کرد که همین‌که از تن جدا شد چنانکه بسیاری از مردم می‌پندارند محو و نابود شود؟ نه ای عزیزان من، ای سیمیاس و ای قیبس، چنین چیزی ممکن نیست بلکه راستی این است که اگر نفس در وقت انتقال پاک و مجرد برود و از تن چیزی همراه نبرد مانند نفوسی که هنگام زندگی با تن از روی اختیار آمیزش نداشته بلکه برخلاف همواره از او پرهیز مینمودند و بخود فرو رفته تفکر می‌کردند بعبارت دیگر در عالم فلسفه بسر میبردند و واقعاً مشق مردن میکردند (زیرا که این احوال آماده شدن برای مرگ است) اگر نفس در اینحال انتقال یابد بسوی وجودی میرود که مانند خود او ملکوتی و باقی و حکیم است و در نزد او بسعادت میرسد از خطاها و نادانیها و بیم‌ها و دلبستگی‌های مبرم و همهٔ آسیب‌های دیگر که ناچار در طبیعت بشری هست رهائی مییابد و چنانکه دربارهٔ آشنایان رازها میگویند براستی جاویدان با خداوندان همنشین خواهد بود. ای قیبس آیا این سخن را تصدیق نداری؟ گفت والله تصدیق دارم سقراط گفت اما اگر نفس هنگام دور شدن از تن آلوده باشد چنانکه در زمان زندگی همواره با تن آمیخته و بخدمت او اشتغال داشته و هوس و هوی بر او چیره و سرمست دنیا بوده تا آنجا که جز برای امور جسمانی و آنچه میتوان دید و ملامسه نمود و خورد و پوشید یا بهرهٔ مناکحت از آن برد حقیقتی نپنداشته و از آنچه ناپیدا و غیرمحسوس و معقول و متعلق بعالم فلسفه است گریزان و بیزار بوده آیا گمان می‌کنی که چنین نفسی هنگام جدائی از تن مجرد و آزاد تواند بود؟ گفت ممکن نیست. گفت