درختهای برابر با چیزهای دیگر که برابرند بهبینیم آیا برابری آنها را با خود برابری مطابق مییابیم یا میدانیم که برابری آنها بکمال برابری حقیقی نمیرسد؟ گفت البته نمیرسد. گفت پس متفق میشویم بر اینکه چون کسی چیزی را بهبیند و گمان کند آن چیز ممکن است با چیز دیگری برابر باشد لیکن فعلاً با او نابرابر و از او کوچکتر است بالضروره کسیکه این خیال را میکند باید از پیش چیزی که شیئی محسوس را بآن مانند میکند و مشابهتش را درست نمیباید دیده و شناخته باشد. گفت ضروری است. گفت آیا همین امر برای ما واقع نمیشود هرگاه چیزهای برابر میبینیم و آنها را با برابری مطلق میسنجیم، گفت یقین است. فرمود پس بالضروره باید آن برابری را دریافته باشیم پیش از آنکه اول دفعه چیزهای برابر را بهبینیم و برخوریم باین که آنها میل به برابری حقیقی دارند اما بآن نمیرسند. گفته باید چنین باشد. گفت اما از آن طرف نیز متفق هستیم بر اینکه این نظر را جز بتوسط یکی از حواس پیدا نکردهایم و نمیتوانستیم پیدا کنیم یعنی یا باید رؤیت کرده باشیم یا ملامسه نموده یا یکی دیگر از حواس را بکار برده باشیم و حواس همه در این باب یکسانند. گفت راست است. گفت پس این مطلب را هم باید بتوسط حواس دریافته باشیم که همه چیزهای برابری که محسوسند مایلند که ببرابری معقول برسند و نمیرسند. گفت البته. گفت پس پیش از آنکه ما بدیدن و شنیدن آغاز کنیم و حواس دیگر را بکار بریم باید برابری معقول را دریافته باشیم تا بتوانیم برابری محسوس را بآن بسنجیم و دریابیم که چیزهای برابر همه میخواهند بآن برابری برسند و نمیرسند. سیمیاس گفت این نتیجه برای آن مقدمات ضروری است. گفت مگر نه این است که پس از ولادت بلافاصله دیده و شنیدهایم و
برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۲۴
ظاهر