بوده و قوانین آن پسندیدهتر چه کسی در هیچ شهری خوشدل نمیشود مگر آنکه قوانینش را بپسندد با اینهمه امروز میخواهی پیمان بشکنی ای سقراط اگر از ما میشنوی از پیمان نمیگردی بدور شدن از آتن مردم را بر آن مدار که بریشت بخندند اندیشه کن که اگر در این کار پا بیفشاری تو و دوستان چه بهره خواهید برد اما دوستان هراینه به مخاطرهٔ تبعید از وطن یا محرومیت از اموال درخواهند آمد اما شخص تو اگر بیکی از شهرهای نزدیک مانند طیبه یا مگار بروی که آنها آئین نیکو دارند بچشم دشمنی بتو خواهند نگریست و هر کس بوطن خود دلبستگی داشته باشد از تو پرهیز خواهد کرد و تو را تباهکنندهٔ قوانین خواهند دانست و همین کار نشانهٔ درستی حکمی که آتنیان دربارهٔ تو دادهاند خواهد شد کسیکه قوانین را نیکو ندارد البته تباهکنندهٔ جوانان و مردم نادان میتواند بود. و هرگاه از آن بلاد خوشآئین و همنشینی آن مردم نیکوکار دوری کنی از زندگانی چه بهره خواهی داشت؟ و آیا باز رو داری که بآنجا بروی و چنانکه در این شهر رسم داشتی آنان را اندرز کنی بر اینکه درستکاری و دادگری از همه چیز برتر است؟ و آیا گمان داری که این کار را ننگین نخواهند دانست؟ یا شاید ای سقراط در آن کشورها نمیمانی و بزودی به تسالی نزد آشنایان اقریطون میروی که آنجا مردم بدآئینی را روا میدارند و البته خشنود خواهند شد از اینکه تو برای ایشان بسرائی که چگونه ژندهپوش شدی یا پوست بر خود پوشیدی یا بشکل دیگر بشیوهٔ فراریان تغییر جامه داده از زندان گریختی اما آیا هیچکس نخواهد گفت ببین این پیر فرتوت را که هرچند از روزگارش چیزی نمانده چنان دل بزندگانی بسته که قوانین سترگ را زیر پا گذاشته است؟ شاید تا زمانیکه کسی از تو رنجشی ندارد سخنی بتو نگویند اما
برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۹۹
ظاهر