نماید. اینک بهبینیم رسیدگی این امر را چگونه بدرستی میتوان کرد. بهتر آنست که در عقاید مردم که تو بآن اشاره کردی گفتگو کنیم و بهبینیم آیا این سخن درست است که بعقاید بعضی کسان باید دل بدهیم و برخی را شایستهٔ اعتنا ندانیم و آیا این سخن فقط پیش از محکومیت من درست بوده و اکنون دانستهایم که یاوه بوده و از روی بازی و برای سخنوری میگفتیم؟ پس من خواهانم که در این باب با هم رسیدگی کنیم که باین حالت که من درآمدهام آیا نظر ما در اینخصوص برگشته یا باز همان اصل را پیشنهاد خود میکنیم و اگر غلط نکنم چندین بار در اینجا میان کسانیکه سخن بجد میرانند همین مطلب که من میگویم گفتگو شده که از عقاید مردم ببعضی باید دل داد و ببرخی نباید داد، اکنون ای اقریطون ترا بخدا بگو آیا بنظر تو جز اینست؟ زیرا آن اندازه که میتوان از سرنوشت مردم آگاه بود تو فردا مردنی نیستی و بیم آن نمیرود که هراس نزدیکی مرگ ترا از تشخیص حقیقت باز دارد پس اندیشه کن و بگو آیا تصدیق نداری که آراء و عقاید مردم همه معتبر نیست بعضی درست است و برخی نادرست؟
اقریطون – تصدیق دارم.
سقراط – قبول داری که درست را باید ارجمند شمرد و نادرست را خوار باید انگاشت؟
اقریطون – آری
سقراط – مگر نه رأی درست از خردمندان و نادرست از بیخردان است؟
اقریطون – جز این نیست.
سقراط – درست تأمل کنیم آیا کسیکه تربیت بدن و ورزش میکند بستایش و نکوهش هر کس دل میدهد یا تنها بتصدیق طبیب و استاد ورزش مقید است؟