جمله کافی است برای آنکه فضلای مشرق زمین همین استاد کل علوم یعنی ارسطو را نخستین نگارندهٔ حکمت شناخته باشند معهذا وجود کتب افلاطون بزبان یونانی ناقض این عقیده است و در بعضی از کتب سابقهٔ ما نیز ذکر رسائل افلاطون و ترجمهٔ بعضی از آنها بعربی شده و بهرجهت رسائل آن حکیم امجد گنجی شایان است و در قیمت برابر جان و روان و آن جمله عموماً چنانکه اشاره نمودیم بتقلید سبک و طرز تعلیم سقراط بشکل مکالمات مرتب بین دو یا چند نفر است که از آن مکالمات رد خطائی از خطاهای سایرین یا اثبات عقیدهای از عقاید افلاطون بیرون میآید و موضوع بسیاری از رسائل مزبوره ترجمهٔ احوال یا نقل مباحثات سقراط است و بنابراین متکلّم اصلی آن مکالمات شخس سقراط میباشد و همین فقره جلالت مقام آن حکیم یگانه و تأثیر انفاس قدسی او را در معاشرین و شاگردان او حتی در وجود بلند مرتبهای مانند افلاطون ظاهر میسازد و اگر چه هر یک از کتب افلاطون از جهتی شأن و منزلت عالی دارد لیکن رسائل راجعه بعقاید و احوال سقراط باید از دو جهت مورد توجه باشد و در این جمله بسا ذخایر عبرت موجود است که در حالت حالیه برای ما بیاندازه مغتنم بل استدراک آن از مقولهٔ واجبات بشوار است.
احوال سقراط را شاگرد دیگر او گزنفن[۱] حکیم و مورخ مشهور نیز نگاشته و مخصوصاً قسمتی را که موضوع سه رسالهٔ افلاطون است و ما فعلاً از زبان فرانسه بفارسی آوردهایم در نگارش معروفی شرح داده و روایت گزنفن هم آنچه را افلاطون حکایت کرده تصدیق مینماید امّا ترجمهٔ حال سقراط از جهت وقایع و سرگذشت شخصی جز قضیهٔ شهادت او که همان موضوع رسائل مذکوره است چیز مهمّی ندارد و تمام اهمیت
- ↑ Xénophon