افلاطون و اقریطون و کریطوبولس و اپولودوروس که در اینجا حاضرند بمن اصرار میکنند که سی مین پیشنهاد کنم پس سی مین جزای نقدی دربارهٔ خود روا میدارم و همین کسان که نام بردم و اعتبار شایان دارند ضامن پرداخت خواهند بود.[۱]
ای آتنیان، راستی اینکه از بیصبری بار سرزنشی بر دوش گرفتید و موقع بدست عیبجویان خود دادید تا از جهت مرگ سقراط دانشمند بدولت شما سرزنش نمایند زیرا هرچند من دانشمند نیستم آنها علیرغم شما مرا دانشمند خواهند خواند ولیکن اگر اندکی درنگ کرده بودید من که پیرم و پا بر لب گور دارم هنگام مرگم بالطبیعه میرسید و مقصود شما حاصل میگردید، روی سخنم بهمهٔ قضاة نیست و مخاطب من آنانند که حکم قتل مرا دادهاند شاید گمان کنید محکومیت من از آنست که در بیان مطلب هنرمند نبودم و سخن مؤثر بکار نبردم و آنچه باید گفت و کرد نگفتم و نکردم. نه، ای آتنیان از این جهت کوتاهی نداشتم نقص کار من این بود که دلیری و بیشرمی نکردم و نخواستم مزاجگوئی کنم و آنچه را که شما طالب شنیدن آن هستید بگویم و برای خاطر شما ناله و گریه و زاری کنم و همان فرومایگیها که هر روز از متهمین مشاهده میکنید و من شایستهٔ خود نمیدانم نمودار سازم اما من برای دور ساختن مخاطره روا ندانستم باین پایه از ننگ و عار فرود آیم و اکنون که حکم دادهاید نیز پشیمان نیستم از اینکه به پستی تن درندادهام، و بمردن با این نحو دفاع که کردم خوشترم تا اینکه بخواهش و التماس زنده بمانم در محاکمه نیز مانند محاربه کسی نباید برای حفظ جان
- ↑ سقراط خاموش شد و قضاة رأی دادند و او را محکوم به اعدام کردند آنگاه سقراط بیانات ذیل را نمود.