آراء در شگفتم یعنی امیدوار نبودم کسانیکه بر گناهکاری من رأی میدهند این اندازه کم باشند اکنون میبینم اگر سه رأی دیگر میداشتم بیگناه میبودم و میتوانم بگویم بر ملیطوس چیره شدهام بلکه یقین است اگر انوطوس و لوقون بروی من برنخاسته بودند ملیطوس دارای خمس آراء نمیشد و هزار درهم جریمه میداد[۱]
اکنون او مجازات قتل برای من میخواهد باکی نیست، اما من چه پیشنهاد میکنم؟ البته آنچه را سزاوارم میگویم که چه کیفر بر من رواست چون چنین دانستهام که باید از زندگی آسوده دست کشیده از پی آنچه مردم دیگر آرزومندند نروم و از مال و منافع شخصی و فرماندهی لشکر و جلوهگری در سخنوری و حکومت و دستهبندی و فرقهبازی بگذرم و یقین داشتم که با اینکه پایبند راستی و درستی هستم دست بردن بآن کارها مایهٔ تباهی من خواهد بود و نخواستم در راهی قدم بگذارم که برای شما و خودم سودی نداشته باشد و بهتر دانستم که بهریک از شما بیریا خدمتی بکنم که از هرچیز بالاتر است یعنی نمودار سازم که بخود بیشتر باید بپردازید تا بآنچه بشما تعلق دارد و اول باید عاقل و کامل گردید آنگاه بر سر کار کشور روید و این اصل را در همه چیز باید رعایت کنید در این صورت آیا من چه سزاوارم؟ یقین است که اگر در بارهٔ من داد روا بدارید باید نوازش کنید نوازشی که مناسب حال من باشد ببینید چه در خور مردی به بینوائی من است که احسانکنندهٔ شما هستم و باید مجال و فراغت داشته باشم تا تمام اوقات خود را به پند و اندرز شما
- ↑ مقرر بود که هر گاه نصف آراء بعلاوه یک خمس با مدعی موافق نشود هزار درهم جریمه بدهد.