برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۶۸–

شدید که یکباره ده کس از سرداران را بمحاکمه بکشید بگناه اینکه جنازهٔ هموطنان را که در جنگ دریائی بهلاک رسیدند جمع‌آوری ننموده بودند، و این دعوی از دادگری دور بود و شما خود از آن پس دانستید و پشیمان شدید در آن هنگام از اعضای شوری تنها کسی که بمخالفت دلیری کرد و شما را از خلاف قانون مانع شد من بودم و با اینکه سخنوران تهیهٔ اقامهٔ دعوی بر من میدیدند و شما مرا تهدید میکردید و غوغا برآورده بودید نترسیدم و تحمل مخاطره را در پیروی قانون و عدالت سزاوارتر دانستم از اینکه ترس زندان یا مرگرا بخود راه داده در چنین ظلم فاحش با شما موافقت کنم.

این واقعه در زمانی واقع شد که شهر ما هنوز حکومت ملی داشت اما پس از آنکه حکومت خواص برقرار گردید فرمانروایان سی‌گانه مرا با چهار نفر دیگر به طولوس خواستند و بر آن گماشتند که لئون را از سالامین بیاوریم تا او را بکشند و آنان از این فرمانها به بسیار کسان میدادند تا گروهی فراوان را بکارهای ناپسند خود انباز کرده باشند. در آن هنگام من بکردار نه بگفتار نمودار کردم که بهیچوجه پروا از مرگ ندارم و اهتمام من تنها بر آنست که ستم و خلاف رضای خدا نکنم و با آنکه همه کس از آن فرمانروایان بیمناک بود توانائی آنان مرا پریشان نساخت و شریک ستمکاری ایشان نگردیدم. چون از طولوس بیرون شدیم آن چهار نفر دیگر بسالامین رفتند و من بخانه برگشتم و شکی نیست که اگر حکومت فرمان‌روایان بزودی سرنگون نشده بود من در ازای آن نافرمانی جان میدادم و گروهی از ابناء وطن بر درستی سخن من گواه میباشند.

در اینصورت اگر من بکارهای سیاسی داخل شده و هم در آنحال بر حسب وظیفهٔ انسانیت پا بر منافع و اغراض گوناگون مالیده تنها جانب دادگریرا نگاه میداشتم آیا باور میکنید که چنین عمر دراز میکردم؟ یقین است ای آتنیان که نه برای من چنین چیزی میسر میشد نه برای دیگری