ندارم و دعوای ملیطوس بیوجه است[۱]
اما اینکه در آغاز گفتم من برای خود دشمنان بسیار تراشیدهام یقین بدانید که راست است و اگر محکوم شوم باعث آن ملیطوس و انوطوس نیستند، بلکه مایهٔ هلاک من همانا دشمنی و کینهٔ ابنای زمان است که بسا مردمان نیک را فدای هوای نفس بدخواهان کرده و بسیاری دیگر را هم فدا خواهند کرد زیرا امیدواری نیست که من آخرین مظلوم جنایت اشقیا باشم.
شاید کسی بگوید ای سقراط آیا شرمگین نیستی که در دنیا چنان زندگانی کردی که جان خود را بخطر انداختی؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در اینست که اندیشهٔ مرگ و زندگی نزد تو اهمیت دارد ولی چنین نیست و تنها چیزی که شخص با قدر باید نگران آن باشد اینست که آنچه میکند درست یا نادرست است، جوانمردی است یا ناجوانمردی، و گرنه دلاورانی که در محاصرهٔ طراوده[۲] هلاک شدند باید همه سفیهان بوده باشند خصوصاً آخیلس[۳] که برای گریختن از ننگ و عار همه مخاطرات را ناچیز میشمرد و مادرش چون او را برای کشتن هکتور[۴] بیتاب دید گفت فرزند اگر بخونخواهی پاتروکلس[۵] که دوست تو بود هکتور را بکشی خود هلاک خواهی شد چه مقدر شده که اجل تو بلافاصله پس از مرگ هکتور باشد. آن دلاور با این اخطار مخاطره را هیچ انگاشته زندگانی ننگین و مسامحه در خونخواهی دوستان
- ↑ صاحبان نظر متوجه میشوند که تناقض دعاوی ملیطوس را اثبات کرد اما در اقرار بوجود ارباب انواع بمسامحه گذرانید.
- ↑ طراوده (Troie) شهر معتبری بود در آسیای صغیر. یونانیها با آن شهر عداوت پیدا کرده تماماً متفق شده رفتند و طراوده را محاصره کرده پس از ده سال آنرا مسخر نمودند و آخیلس که بعد باو اشاره میشود در آن جنگ شجاعتها کرده و تحصیل مفاخر نموده است.
- ↑ Achilles
- ↑ Hector
- ↑ Patrocles