برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۵۳–

داناست و من این پندار را ندارم پس نتیجه گرفتم که چون جهل مرکب ندارم اندکی دانشمندتر از او هستم.

از آن نزد دیگری رفتم که از او بدانشمندی معروف‌تر بود در آنجا نیز همان قسم شد و باز گروهی دشمن برای خود تراشیدم لیکن دست برنداشته نزد کسان دیگر رفتم با آنکه میدانستم مردم از من میرنجند و از نتایج آن در اندیشه بودم ولیکن عقیده داشتم که باید گفتهٔ خداوند را بر هر چیز برتر نهم و برای دریافت معنی آن نزد همه مردمان معروف نیاز برم. شگفتا تنها سودی که از این رنج و جستجو بردم همین بود که براستی بشما میگویم ای آتنیان هر کس بدانشمندی معروف‌تر بود او را نادان‌تر یافتم و آنان را که نام و آوازه نداشتند بیشتر آمادهٔ دانش دیدم.

باید همهٔ سعی و کوششی که برای رسیدن بحقیقت معنی کلام ندای غیبی بجا آورده برای شما نقل کنم. پس از آنکه مردان نامی دولت را دیدم بخدمت شاعران شتافتم و یقین داشتم که نادانی من نسبت بآنان آشکار خواهد بود، از اینرو از نتایج افکار شعرا آنچه بیشتر از روی رویّه سروده شده بود برایشان خواندم و برای کسب دانش معنی کلماتشان را پرسیدم ای آتنیان شرم میکنم واقع امر را بگویم لیکن ناچارم و میگویم که همه حاضران بهتر از خود شاعران شعرهای آنان را توجیه میکردند و موضوع تحقیق میساختند و بزودی دانستم که مایهٔ کلام شاعران دانش نیست بلکه گفته‌های ایشان از بعضی عواطف طبیعت و شور و نوق بر میآید مانند آنچه از کاهنان و اهل وجد و حال دیده میشود کلمات شیرین از زبان جاری میسازند ولی خود نمیفهمند چه میگویند ضمناً دریافتم که بسبب اشعاری که میسرایند خود را دانشمندترین مردم می‌پندارند و حال آنکه هیچ نمیدانند. پس از آنها نیز دور شدم و مطمئن گردیدم که بهمان وجهی که از مردان سیاسی برترم از شاعران نیز دانشمندتر میباشم.