در این سفر و سیاحتها در عادات و اخلاق و قوانین و رسوم تفحص و تحقیق مینمودند سیر آفاق و انفس میکردند و بزیارت بزرگان و دانایان هر قوم میشتافتند و خدمت کمّلین عالم را در مییافتند و در حد امکان معلومات ایشان را فرا میگرفتند و چون بلاد مشرق تجلّی گاهی درخشان از فلسفهٔ دینی و مذهبی و عرفان بود و کهنهٔ آن بلاد و رؤسای ادیان پارهای از مقدمات علوم را از قبیل بعضی قضایای هندسه و حساب و قواعد و احکام نجوم و امثال آن میدانستند حکمای جهانگرد یونان نیز کم کم بتحقیق در کلیات فلسفی و مسئلهٔ مبدأ و معاد آشنا شدند و به مقدمات برخی از علوم پی بردند و از منشأ فکر خود تحقیقات تازه آوردند و طبع مخصوص یونانی که قریحهٔ آزاد علمی و برهانی بود حکمت را از لباس دیانت بیرون آورد و از علوم دینیه مستقل ساخت بلکه واضع چیزی شد که بعدها فضلای مغرب و دانشمندان دورهٔ اسلامی آنرا علم گفتند و نخستین شخم این طبقه از حکما یا اول کس از مشاهیر ایشان ثالس ملطی است[۱] (از ۶۴۰ تا ۵۶۸ قبل از میلاد) اما علم این طبقه هنوز محدود بود بمقداری از مقدمات ریاضی و نجوم و میتوان گفت مذهب یا رأی فلسفی آنان فرمهای کلی بود متکی بقراین و قیاسات غیر برهانی راجع بکیفیت خلقت عالم و حقیقت وجود جسمانیات چنانکه ثالس سابقالذکر مبداء عالم و اصل وجود اجسام یا مادةالمواد را آب دانسته و بعضی دیگر هوا یا آتش پنداشتهاند و از روحانیات چندان ذکری بیان نمیآید مگر بعد از آنکه صاحبان استعداد مدتی در تحقیقات حکمتی کوشیدند و ریاضت کشیدند و شک نیست که زحمات
- ↑ Thalès de Milet