برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۲۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
—۱۲۳—

کسی با این جوانی بچنین کاری دست ببرد زیرا بنا بر آنچه میگوید میداند که جوانان را چگونه میتوان فاسد ساخت و چه کسانند که اینکار را میکنند. شک نیست که این شخص مردی داناست و در من جهالتی یافته است که مرا بر آن میدارد که همسالان او را فاسد کنم و از اینرو در برابر این شهر که بجای مادر ماست بر من اقامهٔ دعوی کرده است. براستی من او را تنها کسی می‌بینم که میداند در سیاست از کجا باید آغاز کرد و حق دارد که ابتدا بکار جوانان میپردازد که آنها را نیکو بپرورد چنانکه باغبان نیک آنست که نخست نهالهای تازه را دست‌پرورده کند آنگاه بنهالهای دیگر برسد، و البته از اینروست که ملیطوس پاک بودن شهر را از ما آغاز کرده است که بتول او جوانان نورسیده را فاسد میسازیم و یقین است که پس از اینکه اینکار را ساخت بدیگران خواهد پرداخت و از اینراه خیر کلی باین شهر خواهد رسانید و چون باین خوبی آغاز کرده البته بآرزو خواهد رسید.

اوتوفرون – ای سقراط امیدوارم چنین باشد، اما میترسم که نتیجه یکسره برعکس شود و راستی اینست که بگمان من بر روی تو پنجه‌زدن چنانست که به نیکوترین مردم شهر پنجه زده باشد اکنون بگو ببینم بگمان او تو چگونه جوانانرا فاسد میسازی؟

سقراط – ای دوست دانشمند من، چیزها میگوید که شنیدن آنها شگفت میآورد. مدعی است که من خداوندسازم یعنی خداوندان تازه میسازم و خداوندان پیشین را باور ندارم ادعای او و نسبتی که بمن میدهد اینست.

اوتوفرون – دانستم ای سقراط، سببش اینست که نو هرهنگام میگوئی من ندای الهی را میشنوم از اینرو پی میبرد باینکه تو بدعت میآوری، پس ترا بدیوانخانه میکشاند چون میداند که در نظر مردم این بهتان زود پیش میرود. من خود چون در انجمن سخن میگویم و برای