جزء مسلمات علم سیاست و اخلاق است و اکثر ملل متمدن بآن عمل میکنند و حاجت به بیان ندارد. یک فقره مطلب قابل توجهی که باید ذکر کنیم اینست که یک فصل تمام از این کتاب مخصوص الهیات است و در آن فصل افلاطون در واقع حکمت الهی را تأسیس نموده و بیگانگی مبدأ کل و صانع مدرک مرید تصریح نموده است.
در طبیعیات هم افلاطون یک کتاب دارد موسوم به «طیمائوس» که بیان خلقت عالم و آثار طبیعت و چگونگی موجودات ذیروح و غیر ذیروح است ولیکن داخل در شرح آن نیز نمیشوم که مندرجات آن امروز بیفایده است و برای بحث فلسفی و تاریخی آنها هم مجال نداریم و خدمتی که افلاطون بعالم انسانیت کرده در حکمت طبیعی نیست برای بزرگواری و بلند مقام او همین بس که مؤسس حکمت الهی است، و استاد فلسفهٔ نظری، و راهنمای مسلک اشراق، و رهبر رموز منطق و خطابه، و آموزگار اخلاق و سیاست، و شورانگیز محفل روحانیان، و نمایندهٔ حقیقت عشق، و هادی عمل بسوی ادراک مجردات، و افصح بلغای یونان است، و معرف سقراط، و مربی ارسطو، و اگر شما گذشته از انبیاء کسی را از افراد بشر دارای این مقام میشناسید من نمیشناسم.
زیاده از پنجساعت در پنج مجلس اوقات شما را بشناسانیدن این مربی عالم انسانیت مصروف ساختم و از عهده برنیامدم پیش از این هم خاطر نشان کرده بودم که انجام این کار بیش از توانائی من است و اینک جز اعتذار و پوزش از عجز و قصور خود چاره ندارم.