و ترتیباتی که افلاطون برای آن مقرر داشته است مدینهٔ موهومه است و خود او هم متوجه بوده و تصریح کرده است که چنین شهری با این ترتیبات در حالت حالیهٔ نوع بشر صورت وقوع نمیتواند پیدا کند، و اهمیت کتاب سیاست بیشتر بتحقیقات فلسفی است که لب آنرا در ضمن همین گفتگوی امروز بیان کردیم. کتاب دیگر موسوم است بقوانین و آن ظاهراً آخرین اثر قلمی افلاطون باشد زیرا که بحالت مسوده مانده است و تنظیم و تدوین تصنیفی آن ناتمام است و نیز چنانکه پیش ازین خاطر نشان کردم تنها کتابی است از مکالمات افلاطونی که نامی از سقراط در آن نیست و گویندهٔ مهم آن یکنفر آتنی است که اسم او را نمیگوید و ظاهراً کنایه از خود افلاطون است، در این کتاب هم بر سبیل فرض شهری یا دولتی میسازد، اما ترتیباتی از قوانین و آداب و رسوم در آن مقرر میدارد که بیشتر با طبع بشر سازگار است و چون دامنهٔ این صحبت دراز شده و نمی خواهم دردسر بدهم از تفصیل آن خودداری میکنم زیرا که کلیات مسائل و اساس علمی و اخلاقی این کتاب نیز تقریبا همان است که تاکنون گفتهام ذکر جزئیات هم ضرورتی ندارد بعضی از آنها اختصاص باوضاع و احوال یونانیان آنزمان دارد که از جمله تصریح بقباحت و لزوم ترک عمل غیر طبیعی است که در یونان شایع بود و روابطی را که میان مرد و زن برای بقای نسل باید باشد میان مردان معمول میداشتند و در تصریح این امر و تشنیع آن افلاطون ابراز شهامت نموده و بر خلاف یکی از عادات اهل زمان که ملایم طبع ایشان و غیر ممنوع بوده و قبیح شمرده نمیشده است قیام نموده است بعضی از جزئیات دیگر هم چیزهائی است که شاید بتوان گفت افلاطون در آنها اشتباه کرده است بسیاری از مطالب هم امروز
برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۲۲
ظاهر