و از اینرو رابطهٔ ایرانی و یونانی در قدیم صورت دشمنی و کینهجوئی گرفته اما امروز مرور زمان این لکههای کدورت را به آب سوانح و انقلاب ایام شسته و مردمان را بگذشت کاملی از رنجشهای دیرینه میخواند و قبول این دعوت شرط ترقی و تکمیل و لازمهٔ کاردانی و فکر سلیم است و ما را که در اعصار شهامت و اعتبار براستی و انصاف مشتهر بودهایم بیشتر لازم است تا فضایل رقیب قدیم را که پس از دورهٔ رقابت حق استادی بر ما حاصل نموده بدرستی بشناسیم و در عالم علم و معرفت حقیقت را منظور داریم نه رشک رقابت موهوم و دشمنی برافتادهٔ دنیوی را و در این مقام از نمایش سربلندی و جلال و مرتبهٔ پدران خود قانع باشیم باینکه میتوانیم بگوئیم اگر در ازمنهٔ سابقه یونان درخشانترین سرچشمهٔ علم و هنر بود همان وقت ایران نیز بزرگترین نگهبان تمدن و تصفیه کنندهٔ اخلاق یا رواج دهندهٔ انسانیت شمرده میشد و قبل از رومیان مقتدرترین ناشر مدنیت بنظر میآمد بلکه بر خلاف دولت سخت و صلب روم دولت و مملکت ایران همیشه از مراکز سلامت ذوق و لطف طبع و آثار علمی و هنری بوده است و چون زمان پستی روم و خاموشی مشعل یونان در رسید از روزگار سلطشت انوشیروان تا استیلای مغول و تاتار قوم ایرانی گاهی باستقلال و زمانی در تحت لوای اسلامی چراغ خود را از مشعل تابندهٔ معرفت افروخته و گذشته از داشتن مقام اعلی در بسیاری از ذوقیات خویشتن را در دورهٔ اسلامی بهترین خلیفهٔ یونانیان در علم و حکمت نشان داده است.
اگر حق را باید تمام گفت این است که یونانیان در عصر اعتبار خود از جهت هنر و دانش و کیفیات مخصوصی از طرز مدنیت و سیاست