رشته از کتابهای افلاطون یعنی مکالمات سقراط بانتها میرسد. این کتاب رسالهٔ کوچکی است که عبارت است از مکالمهٔ سقراط با هیپیاس که از حکمای سوفسطائی است، و چنین مینماید که سقراط هم با هیپیاس مجادلهٔ سفسطی میکند زیرا مدعی شده است که آنکس که قدرت بر خوب و بد دارد و از روی علم و عمد بد میکند بهتر از کسی است که عاجز است و سهوا بد میکند. محققان گفتگو بسیار کردهاند که اصل مقصود سقراط از این مباحثه چه بوده زیرا یقین است که عقیدهٔ واقعی او این نیست سرانجام دانشمندان بر این شدهاند که اینهم وجهی است از بیان آن عقیده که سقراط و افلاطون داشتهاند و جای دیگر تصریح کردهاند که هیچکس از روی علم و عمد بد نمیکند و هر که را دیدیم کار بد کرد باید یقین کنیم که از جهل و اشتباه است. پس وقتیکه میگوید آنکس که از روی علم بد میکند بهتر از آنست که سهوا میکند اصل مقصودش اینست که آنکس که علم به نیکی و بدی دارد بد نمیکند اما جاهل بد است چون نمیداند بد چیست و بنابراین البته بد میکند.
شاید شنیده باشید که دربارهٔ سقراط گفتهاند او فلسفه را از آسمان بزمین آورد معنی این سخن اینست که تا زمان سقراط فلاسفه همواره در پی این بودند که فلک چیست و ستارگان چگونهاند و حرکاتشان چسان است و عناصر کداماند و امور طبیعت بر چه منوال است. چون نوبه بسقراط رسید این مباحثات را بیحاصل دانسته خود را مصروف ساخته بر اینکه انسان کدام است و انسانیت چیست و آدمی در دنیا چه تکلیفی دارد و افراد و جماعت چگونه باید زندگی کنند بعبارت دیگر سقراط مؤسس علم اخلاق و مرشد بسوی سیاست حکیمانه است.
از گفتههای سابق دانستهاید که بهترین وسیلهٔ ما برای دریافت