برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۹۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۹۶
گروه محکومین

سیاح خم شد.

سیاح ابروها را درهم کشیده بدارخیش نگاه میکرد. آنچه دربارهٔ روش دادگستری باو گفته شده بود ویرا راضی نمیکرد. و او ناگزیر بود پیوسته بخاطر آورد که آنجا سرزمین محکومین است، جائی که اقدامات استثنائی در آن ضروریست و روح نظامی باید بر کوچکترین چیزی حاکم باشد. وانگهی او امیدوار بود که فرماندهٔ جدید، بی‌شک، ولی بکندی، در آنجا روش تازه‌ای برقرار خواهد کرد و این روش تازه را فکر کوتاه افسر نمیتوانست بپذیرد. سیاح در پی این اندیشه‌ها پرسید: «آیا فرمانده در مراسم اعدام حضور می‌یابد؟» افسر از این پرسش غیر مترقب، برآشفت و سیمای محبت‌آمیز او گرفته شد، گفت: «معلوم نیست، برای همین است که باید عجله کنیم. من حتی ناچارم توضیحاتم را به اختصار برگزار کنم. ولی فردا صبح همینکه ماشین را پاک کردند – تنها عیب این ماشین اینست که زیاد کثیف میشود – من میتوانم به گفته‌های امروزم چیزهای مشروحتری بیفزایم. عجالتاً