برای توضیح روشهای دادگستریمان از هر کس دیگر بیشتر صلاحیت دارم زیرا من اینجا...»، دستش را روی سینه به پشت جیب درونی نیم تنهٔ خود زد – ، «من اینجا تمام نقشههای دست نویس فرماندهٔ سابق را دارم.»
سیاح پرسید: «نقشههای دست نویس خود فرمانده؟» پس او همهٔ هنرها را در خود جمع کرده بود؟ او هم سرباز بود هم دادرس، هم مهندس، هم شیمیدان، هم طراح؟»
افسر سرش را حرکت داد و با نگاهی خیره و تحسینآمیز گفت: «بله، کاملا!» آنگاه دستهای خود را ورانداز کرد، بنظر او چندان پاک نیامدند که بشود آنها را به نقشهها زد، پای تشت رفت و دوباره دستها را شست، سپس کیف چرمینی از جیب بیرون کشید و گفت: «حکم ما خشونتآمیز نیست، دارخیش همان امریهای را که محکوم رعایت نکرده است بر بدن او مینویسد، مثلا بر بدن این محکوم»، – افسر محکوم را نشان داد، – «دارخیش خواهد نوشت، به مافوق خود احترام بگذار!»